هورامان

وضعیت تاریخی ُ سیاسی واجتماعی

هورامان

وضعیت تاریخی ُ سیاسی واجتماعی

هورامان ، دیـن در گستره تاریخ

  بسم الله الرحمن الرحیم


             

سلام بر دوستان وخوانندگان صمیمی وبلاگ هورامان .عزیزان مطلبی که پیش رودارید، چکیده ای از مقاله ای است درمورد دین در هورامان که از حدود دوماه پیش تاکنون مشغول گردآوری مطالب ازمنابع مختلف وتدوین آن شده ام. وحیفم آمد مقداری از آن را دراختیار خوانندگان وبلاگم قرار ندهم. این مقاله شاید با نوشته هایی از این دست که تاکنون خوانده اید، متفاوت باشد زیرا نظریاتی درآن هست که در هیچ سایتی ندیده ام وکتب بسیار کمی به آن پرداخته اند.بنابر این از شما فرهیختگان ودانش پژوهان محترم خواهشمندم با دقت ومداقه بیشتر به مطالعه آن پرداخته وپیشنهادات وانتقادات ودانسته های خود را دراین مورد در اختیاراین حقیر قرار دهید. درضمن برداشت ازاین مقاله با ذکر منبع اشکال ندارد.(شمس)

هورامان ، دیـن در گستره تاریخ

پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده بر اساس نظریه پژوهشگران دین پس از ملییت، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می‌رود. تاریخ نشان میدهد که تمدن درهورامان ریشه دراعماق قرون واعصاردارد. یعنی قبل از ورود آریائیها به ایران این منطقه دارای تمدن وزندگی اجتماعی بشری بوده است.وبا حضور انسان در این منطقه ، دین هم وجود داشته است.

با توجه به غنای تاریخی ودینی وفرهنگی هورامان ، می توان تاریخ دین درهورامان را به مراحل مختلفی  تقسیم کرد.

1-ادیان باستانی قبل از ورود آریائیها

2-  آئین میترائیسم وزردشتی ومانوی دردوران مادها وهخامنشیان

3- تفکرات واندیشه های یونانی وتاثیر هلنیزم پس از حمله اسکندر

4- نفوذ مسیحیت در دوره اشکانیان

5-دین زردشتی وزند اوستای پیر شهریار

6- اسلام

۱-ادیان باستانی قبل از ورود آریائیها

همانگونه که در منابع تاریخی مسطور است، قبل از ورود آریائیها به ایران، چهار تمدن دراین سرزمین وجود داشته اندکه عمدتاً در نواحی کوههای زاکرس زندگی کرده اند : عیلامیها درنواحی جنوب غربی(خوزستان) ، کاسیها درنواحی لرستان وکرمانشاه  ، لولوبیها در کرمانشاهان وایلام، وبالاخره گوتیها در کردستان. این تمدنها تاثیر گرفته از تمدنهای بین النهرین دارای غنای سیاسی وفرهنگی بودند. هورامان در مقاطع تاریخی به یکی از این تمدنها تعلق داشته وگاهی نیز آشوریان که از تمدنهای بین النهرینی بشمار می روند، تاخت وتازهایی به این منطقه داشته اند. طبیعتاً اندیشه وتفکرات دینی این ملل در هورامان تاثیر گذار بوده است. امیر امینی در کتابش بنام فرهنگ آرام درباره دین هورامیها دراین دوران می نویسد:« کاسی ها که در کوه های زاگرس و بویژه اورامان می زیستند خدایان متعددی روی قله ی کوه ها به صورت بت طلا یا سنگ داشتند که می پرستیدند مثل خدای سوریاش که در نزدیکی پاوه محلی به نام سریاس(۱) شاید بازمانده از نام این خدای کاسی ها باشد و خدای دیگر آن ها کاژو نام داشت که در شمال پاوه کوهی به نام کاژه(۲) که احتمالا بنام همان خدای کاسی است که هنوز سینه به سینه نامش آمده و به له بزان(۳) در اوستا به معنی مکان ستایش ایزد مقدس آمده و پروفسور مینورسکی نام Naisana نیسانه(۴)را آشوری دانسته و می گوید : خدای نیسان که امروزه به لفظ رومی و یهودی هم نیسان گفته می شود، در دوره ی آشوریان به همراه خدای شمش یهود پرستش می شده اند و در شمال نوسود(۵) و نودشه (۶)هنوز نام خدای شمش قوم یهود و آشوری و بابلی بنام که لو شه مشی(۷) پابرجا بوده چون این اقوام بت خدایان خود را روی نوک کوه های بلند گذاشته و مراسم سالیانه ی شکرگذاری بر پای می داشتند.»

۲-  آئین میترائیسم وزردشتی دردوران مادها وهخامنشیان

آثار فراوان به جامانده حاکی از زردشتی بودن مردم هورامان است مردم هورامان به نور وروشنایی اعتقاد داشتند وآن را مقدس می شمردند ومظهر قدرت اهورامزدا می دانستند. در اکثر روستاهای هورامان آثار بجا مانده از آتشکده ویا معبد زردشتی دیده می شود. کوه آتشگاه در پاوه نمادی از تقید مردم هورامان به آیین زردشتی وآتش پرستی بوده است. درکوه آتشگاه آتشکده ای قرار داشته که حدود هزار سال آتش مقدس فروزان بوده که با آمدن اسلام درهمان قرون اولیه اسلامی بوسیله مسلمان تخریب شده است. با این حال هنوز بقایای آتشکده موجود است.

مردم هورامان به سه عنصر آب وخاک وآتش اعتقاد داشتند. مرده را نمی سوزاندند وآن را در خاک دفن نمی کردند ودر آب نمی انداختند تا مبادا سه عنصر مقدس  آتش وخاک وآب را آلوده کنند.بلکه مرده را به بالای کوهی می بردند تا پرندگان وحشی وکرکسها ولاشخورها گوشت اورا بخورند وپس از از بین رفتن گوشت، استخوانها را دفن می کردند. معمولاً کوه « دالانی »(۸)جایگاه خوبی برای این کار بود. دالانی به معنای مکان دالها یا کرکسهاست و در نزدیکی دالانی محلی دیگر هست که به آن « کله به ره ودالا »(۹) یا گذرگاه کرکسها می گویند وگمان می رود این مکان نیز محلی برای گذاشتن لاشه مردگان بوده است.

امیر امینی نظریه های جالبی دارد اگر چه خالی از ایراد نیست اما با مقایسه گفته های او درباره گذشته وآنچه که امروز وجود دارد ومتداول است، پی به تاریخ کهن روستاهای هورامان ووجه تسمیه آنها خواهیم برد:

"اوستا کتاب دینی زرتشت در اورامان و پاوه به ویژه (Roware- رووه ری)در شمال پاوه و اورامان تخت و که مالاو(۱۰)- وه یسیا (اوستای دوم زردشت) هنوز سراییده می شود و نوشتن کتاب اوستا بار اول در مشکین شهر فعلی آذربایجان که نام اولیه اش اورامی بوده و بار دوم در ئاویسه ر(۱۱) Awesar) در شمال شهر اورامی (ته ویله   (Tawele در غرب پاوه که روی پوست آهوی زرد حکاکی و نوشته شده و در آتشکده ی فروزان پاوه به همراه 300 جلد کتاب پوست نوشته پزشکی و نجوم نگهداری می شده، لیکن در حمله ی اعراب در سال23 هجری به پاوه و کشته شدن سکنه ی بومی، تخریب و همه ی کتابها به آتش کشیده شدند و حتی مانی پیامبر کرد اورامانی در سال265میلادی  کتاب «باینگام» را که امروز باینگان (۱۲)گفته می شود و به معنی شعله ی نور می باشد به آتشکده ی پاوه هدیه کرده و خود در هیروی(۱۳ ) که به معنی هیربد است به پرورش مغان و موبدان و هیربدان می پرداخته و در محل نه یسانه و به له بزان معابد زردشتی برای ستایش اهورامزدا و خدای نوریا به قول مانویان نروی(۱۴) وجود داشته اند که یکی از این معابد آثار آن با همان نام زردشتی در روستای نه روی در شمال غرب پاوه هنوز به چشم می خورد.چون مردم اورامان به خورشید اعتقاد داشتند به آن جایگاه خورشید پرستان یا هورامان می گفتند. اوریعنی ئاهیر یا آتشین ومان یعنی خانه  . ووقتی کسی می مرد مردم با گریه وزاری به اطرافیان می گفتند باوکه رو یعنی پدرم به خورشید یا نور یا اشعه خورشیدکه مقدس بود ملحق شد.ویا برا رو یعنی برادرم به رو(ray ) یا اشعه پیوست این کلمه درزبان اورامانی وانگلیسی وارمنی به یک معنی همان اشعه یا پرتو معنی می دهد.ومردم می گویند روچن یعنی سوراخی درپشت بام دراورامان که نور را به داخل خانه هدایت می کرد تابتوانند درخانه تاریک وبدون پنجره بهتر ببینند. رو یعنی اشعه وچن(chn) یعنی جذب کننده وگیرنده نور پس رو همان (ray ) به معنی پرتو است ومردم هنوز درهورامان می گویند برا رو یعنی برادرم به جانب اهورامزدا یا خورشید شتافت واین زردشتی بودن مردم این سامان را درقدیم واکنون که زوال یافته نشان می دهد.

 ۳- تفکرات واندیشه های یونانی وتاثیر هلنیزم پس از حمله اسکندر

سپاه اسکندر مقدونی وسپس سلوکیان سلوکی بعد از تسخیر ایران وتسلط برمنطقه درصدد محوکردن آثار تمدن ایران وجایگزینی فرهنگ یونانی برآمدند .تمام آتشکده ها را ویران ساختند ومردم را به پرستش الهه ها واصنام مجبور کردند.اگر چه هیچ نشانه ای از پرستش بت در این منطقه موجود نمی باشد اما گویا بل(۱۵) (الهه بل خدای آبها ) یکی از الهه های یونانی بوده که مورد پرستش قرار می گرفته است. وامروزه هنوز آثاری از آن باقی مانده ویکی از بزرگترین چمشه های آب معدنی دنیا درهورامان به نام چشمه بل نمودی از اعتقاد به این الهه دربین هورامیان است. البته اندیشه  هلنیزم آنچنان که درغرب برجامعه تسلط پیدا کرد،نه تنها درهورامان بلکه درهیچ جای ایران تاثیرآنچنانی از خود برجای نگذاشت. وخیلی زود با انقراض سلوکیان تفکر یونانی واندیشه یونانی از این سرزمین رخت بربست.

۴- نفوذ مسیحیت در دوره اشکانیان

تاریخ مکتوب هورامان به دوران اشکانیان باز می گردد.قباله های هورامان یا سه سند چرم نوشته که درهورامان کشف شده اند قسمتی از تاریخ مجهول اشکانی را برای ما آشکار می سازد.  این اسناد اجاره نامه هایی بوده که یکی از آنها به زبان پهلوی وخط سریانی نوشته شده(88ق.م) . دونسخه دیگر با خط وزبان یونانی نگاشته شده اند ومضمون هردویکی است. این دونسخه درزمان فرهاد چهارم از پادشاهان اشکانی نوشته شده اند.(22  و 21 ق.م) . این قباله ها درواقع خرید وفروش تاکستان می باشد .همچنین این اسناد دلالت براین دارند که درآن ایام منطقه هورامان تحت حکومت ارمنستان  بوده است. با انتشار مسیحیت درهمان قرون آغازین آن درارمنستان ، هورامان نیز که جزئی از ارمنستان بود، به آئین مسیحیت گروید.(البته ارمنستان نیز جزئی از ایران وتابع پادشاهان اشکانی بود ) .

یادداشتهای آقای امینی در کتاب فرهنگ لغت آرام خالی از لطف نیست:

در عهد فرهاد چهارم اشکانی اسقف مطران از ارمنستان همراه فرمانداری ارمنی به نام پاونی برای ترویج کیش مسیح به پاوه واورامانات مهاجرت کردند ونام طایفه میتران یا متران هنوز درپاوه شنیده می شود که بازماندگان آن اسقف مسیحی اندودرمحل فعلی مسجدجامع پاوه کلیسای مرکزی را ساختند ودراطراف این کلیسا سردابه های زیادی برای غسل تعمید ایجاد کردند که دراین  سردابه های مقدس با آب خود را غسل می دادند ونام یک محله پاوه به نام محله سردابه ها هنوز برسر زبانهاست وسه ردی(sarde)می گویند یعنی محل سردابه های مقدس مسیح ودو کلیسای دیگر درهمین زمان که حدود سال 50 میلادی می شد،درپاوه درمحله شیشو(shishow) و پشته(pshta) ساخته شدند که به ترتیب نام یکی از حواریون مسیح وکلیسای محکم گفته می شد.ومردم اورامان برای محکم کردن در خانه می گویند: پشکولش بنیه یعنی چوب پشت در را بگذار.که پشته ازهمین محکمی درعظیم آن گرفته شده وکلیساها برای جمع آوری اعانه وکمک ازمردم که درباغهایشان گردو ی زیادی داشتند تقاضا کردند که برای درآمد کلیساها کمک کنند وهرکس کمی گردو به کلیسا کمک می کرد وحتی درزمستان نان خاصی به نام نیمه فیس (Nimafis) درکلیسا بین مردم تقسیم می شد وهرکس برای جمع کردن گردو به باغ می رفت به ته کیسه خود یک گردو می بست ومی گفت ئینه بنه پیته نهIna bna pitana  واین کلمه هنوز دربین مردم آریایی انگلستان وارمنستان واورامان یک ریشه داشته وبه کار می رود ومعادل انگلیسی وارمنی برای این کلمه  Benefice می باشد یعنی درآمد کلیسایی که کلمه نیمه فیس از همین کلمه ریشه دارد وکلمه بنه پیته از کلمه benefit  ریشه دارد که به معنی سود واحسان کردن می باشد .

۵-دین زردشتی وزند اوستای پیر شهریار

با مقایسه این نظریه امیر امینی مبنی بر انتشار مسیحیت درقرن اول میلادی با کتاب تاریخ کردستان ماموسا مردوخ وسیرالاکراد عبدالقادر بگ بابان اینگونه برمی آید که هورامان قسمت پاوه در طول تاریخ  ساسانیان به دین مسیحیت بوده اند البته این به آن معنا نیست که به یک باره همه اهالی مسیحی شده باشند بلکه قسمت اعظم مردم به آئین آباو اجدادی خود یعنی زردشتی باقی مانده اند.

مغ ها:

دراواخر عهد ساسانی یکی از سپهسالاران ایرانی به نام پاو برای جمع آوری لشکر به منطقه هورامان وشهرزور می آید ومدت چند ماهی در پاوه می ماند ودگر بارمردم را به آئین زردشتی باز می گرداند وکلیساها را خراب وبه جای آنها معبد وآتشکده می سازد وآتشگاه مشهور پاوه را بعد سالها خاموشی باردیگر روشن می کند.البته بعداً به این بحث پرداخته خواهد شد.

مُغان (مفرد آن مُغ) بنا به روایتی در اصل طایفه‌ای از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. در ایران باستان متولیان رسمى ادیان و مذاهب قبل از زرتشت را مغ مى گفتند. هرودت مى گوید: مغ ‌ها طایفه اى از طوایف ششگانه قوم ماد بوده اند. پادشاهان ماد در اقتدار مغ ‌ها و سلطه آنان کوشیدند. نفوذ و پایگاه اجتماعى مغ ‌ها به حدى بود که پس از انقراض ‍ سلسله مادها، باز هم این صنف روحانى همچنان مقتدر بود با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ در سلسله مراتب روحانیت زرتشتی جایگاه مخصوص خود راداشت. همانگونه که می دانیم کردها از طوایف ماد هستند وهورامیها ازخالصترین اقوام کرد محسوب می شوند وبا گذشت قرنها از اضمحلال حکومت ماد ، این منطقه همچنان ماد باقی ماند منطقه هورامان مکان مناسبی بود برای زندگی مغها.

پیرشالیار:

یکی از مغهای مشهور  پیر شالیار یا پیر شهریار زردشتی است که در دوران ساسانیان (احتمالاَ دراواخر این سلسله) درمنطقه هورامان می زیسته است. کتابی دارد به نام (ماریفه تو پیر شالیاری ) یا معرفت پیر شالیار که نوعی زند اوستا بوده وبه زبان هورامی نگاشته شده است.این کتاب شامل پند واندرز وجملات حکمت آمیز درقالب شعربوده وپیشگوییهایی نیز در آن یافت می شود. مردم هورامان قرنها اشعار پیرشالیار را حفظ بوده اندوبه کتابش احترام فوق العاده ای گذاشته اند .

این احترام به پیر وکتابش قرون بعد وحتی قرنها بعد از اسلام همچنان پابرجا بوده بطوری که نقل است مردم هورامان تخت (موطن پیرشالیار)برخلاف پاوه خیلی دیر به اسلام گرویدند .زیرا موقعیت جغرافیایی باعث شده بود که سپاه غازی اسلام از آن منطقه عبور نکند وقرنها همچنان برآئین زردشتی باقی بمانند. وکتاب ماریفت برای آنان درس زندگی وبرنامه زندگی وشریعت بوده است. نقل است مولانا گشایش( از اجداد ماموسا مردوخ)که یکی از مبلغین اسلام بوده ، درقرن   هجری به هورامان می آید ومردم را بسوی قرآن می خواند. مردم ساده وبدور از هرآلایشی چنان به ماریفت معتقد وپایبند بوده اند وچنان نسبت به آن تعصب داشته اند، هنگامیکه یکی از جوانان از ریش سفیدی می پرسد  : ((قوئان قه دیما یا ماریفه توو پیرشالیاری؟)) فرآن قدیمی تر است یا معرفت پیرشایار.پیر جواب می دهد : (( ماریفه توو پیرشالیاری قه دیما قوئان هیزگه گوشایشه کوری ئارده نش))معرفت قدیمی تر است، قرآن به تازگی توسط (گوشایش کور) آورده شده است.( گویا مولانا گشایش یکی از چشمانش نابینا بوده است).

کتاب معرفت بصورت منظوم بوده وبعد از هردوبیت این بیت  تکرار شده است 

گوشت جه‌ واته‌ی پیرشالیار بو           هوشت جه کیاسته‌ی زانای سیمیار بو
(‌به گفتا پیرشهریار گوش فرا ده ، و ذهن وهوشت را برای درک تعالیم زردشت به کار ببر)

 از نوشته های حکمت آمیز پیر شالیار:

داران گیان‌داران ، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن

 گاهی پر به‌رگه‌ن گاهی بی به‌رگه‌ن


که ره‌گه جه ‌هیله  ، هیله جه که‌رگه‌ن

رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن

درختان جان دارند ،‌ جگر و دلشان برگ است (عمل فتوسنتز دربرگ گیاه همانند کار کرد جگر وقلب است)

(درختان)گاهی پر برگ و گاهی بی برگ هستند(فصول سال وتغییرات آن) .

مرغ از تخم مرغ  است ، و تخم مرغ از مرغ (یکی از حکمتهای آفرینش)

روباه از روباه است و گرگ از گرگ(سرشت وطبیعت هرچیزی به  اصل خودش برمیگردد.)

*     *     *        *
از پیشگوئیهای مشهور

وه‌رویوه‌وارو ، وه‌روه‌وه‌رینه

وریسه ، بریو چوارسه رینه

که‌رگی سیاوه هیلیه چه‌رمینه

گوشلی مه میریو دوی درینه

( برفی می باره که برف خوره است ، و رسن که پاره شود چهارسر پیدا می‌کند ، ماکیان سیاه ، تخمش سفید است ،‌دیگچه که سوراخ شد ، دودر پیدا می کند )

نکته هایی از کتاب معرفت پیر شالیار

+محل زندگی و خانه باید تمیز باشد و گرنه فرشته نور به آن خانه وارد نمی شود.(اعتقاد به نور وروشنایی)

+هنگام خمیازه با پشت دست جلو دهان را بگیرید.(منطبق با آموزه های اسلامی)

+در ظرف بسته و شکسته چیزی نخورید

+برای کفش و لباس هرگز از رنگ سیاه استفاده نکنید، رنگ سفید و سبز آبی بهترین رنگها هستند

+در هر شرایطی هرگز آب را کثیف نکنید.(اعتقاد به عنصر آب)

+سعی کنید برای تهیه لباس و زیر انداز از پشم حیوانات استفاده کنید، نه از پوست شان

+سعی کنید هر جا که هستید محل زندگی تان را روشن نگه دارید.(اعتقاد به روشنایی)

سعی کنید در شبانه روز یا در هفته حداقل یک بار با سر دادن ترانه یا سرود مذهبی آنچه در درون دارید بیرون دهید..(رقص وسماع)

+سعی کنید موقع ازدواج، برگشتن مسافر از سفر، تولد فرزند، باران به موقع، محصول خوب، شفایمریض و به هر بهانه ای جشن بگیرید و در هر جشن و سرور پایکوبی (هور پرای) را فراموش نکنید.

مطالب فوق درمورد پیرشالیار اول بود اما یک پیرشالیار دیگر نیز وجود داشته که به پیرشالیار دوم مشهور است. ایشان درقرن پنجم هجری می زیسته وهم عصر شیخ عبدالقادر گیلانی موسس طریقت قادریه بوده است.گفته می شود که از نسل پیرشالیار اول بوده ودارای دین زردشتی که بعداَمسلمان می شود ونام خود را به مصطفی تغییر می دهد وکتاب معرفت رانیز دستکاری کرده وهر آنچه با دین اسلام سازگارنبوده را برداشته است.

مراسم جشن عروسی پیر شالیار مربوط مربوط به پیر شالیار دوم است که ماجرای ازدواجش با حکایاتی جالب وعجیب وغریب همراه است.اما آنچه قابل توجه است اینست که این جشن باگذشت حدود نه قرن همچنان هرساله در اواسط بهمن ماه در روستای هورامان تخت از توابع مریوان ودرخانه اش که همچنان باگذشت قرنها دست نخورده باقی مانده است برگذار می گردد وهزاران نفر از سراسر ایران دراین جشن شرکت می کنند. این جشن سه روز به طول می انجامد ومردم روستا به قدر توانایی خود در فراهم کردن خورد وخوراک جشن وپذیرایی از میهمانان سهیم هستند.

درآخراین مقاله نظر یکی از نویسندگان مشهور کرد را در مورد پیر شالیار می آورم:بابا مروحانی درکتاب تاریخ مشاهیر کرد می نویسد: برخی دانشمندان کرد معتقدند که پیر شالیار دراواخر زندگی دین اسلام را قبول کرده وکوشیده است مردم این سامان را با این آیین مبین آشنا سازد  اما توفیقی حاصل نکرده  ودراواخرقرن پنجم رودرنقاب خاک کشیده است. اما ازقرائن این پیرشالیار دراواخر قرن اول می زیسته وبرهمان عقیده وآیین کهن تا واپسین دم حیات باقی مانده است. زیرا اولاً در قرن پنجم وپنجم وحتی قرن سوم دین اسلام درسراسر منطقه اورامان گسترش پیدا کرده وهمه اهالی این دیار گرویده دین مقدس اسلام شده اند. من (نویسنده وبلاگ) نیز براین عقیده هستم که داستان مولانا گشایش شاید ساختگی باشد وشاید آنگونه نباشد که نقل شده است

۶- اسلام

انشاالله درمورد دین مبین اسلام درهورامان درآینده به تفصیل خواهم نوشت

پی نوشتها:

۱-سریاس: محلی ییلاقی وبسیار باصفا دردامنه کوه عظیم شاهو درده کیلومتری پاوه کنار جاده پاوه – کرمانشاه  که اکنون روستایی به همین نام درآن محل واقع شده است.

۲-کاژه: کوهی در شمال شهر پاوه از سلسله کوههای شاهو

۳- به له بزان: روستایی در جنوب غربی پاوه . سر راه دوآب به مرخیل .در دامنه جنوبی  کوه آتشگاه (کله قندی )واقع شده است واز توابع نوسود بشمار می رود.

۴-نیسانه: روستایی در 5 کیلومتری شهر نوسود برسر جاده نوسود به پاوه

5-نوسود: یکی از بخشهای شهرستان پاوه که درمجاورت مرزعراق واقع شده است

۶-نودشه: یکی از شهرهای شهرستان پاوه که دارای طبیعتی بسیار بکر وزیبایی مثال زدنیست.

۷- شه مشی: کوهیست در شمال نودشه  ودرمجاورت مرز هورامان عراق

۸- دالانی:تفریحگاهی بسیار باصفا که درارتفاعات کوه بلند تخت ودرسر راه جاده پاوه به مریوان قرار گرفته وهرساله درفصل بهار صدها نفر برای تفریح وحتی برگزاری مجالس شادی وسرور در اینجا گردهم می آیند.

۹-کله به ره ودالا : گردنه ای است در نزدیکی دالانی مشرف بر روستاهای کیمنه وهانی گرمله ودشت شهرزور

۱۰-که مالا: از روستاهای هورامی زبان شهرستان مریوان

۱۱-ئاویسه ر: محلی ییلاقی وخوش آب وهوا  در شمال شهر اورامی ته ویله (خاک عراق)در غرب پاوه

۱۲-باینگان : یکی از بخشهای شهرستان پاوه که دارای طبیعتی زیباست.

۱۳-هیروی: روستایی در 20 کیلومتری غرب پاوه درکنار رود سیروان

۱۴-نروی : روستایی در 7 کیلومتری شرق نوسود واز توابع این بخش

۱۵-بل: چمشه بزرگ آب معدنی در کنار رود سیروان درنزدیکی روستای هجیج. قبلاً این چمشه دارای آسیاب بود وبه آسیاب بل اشتهار داشت. اما بعد از آزمایشهایی که روی آب قرارگرفته مشخص شده است که یکی از بزرگترین وخالصترین آب معدنی های دنیاست واکنون کارخانه آب معدنی درکنارچشمه به بسته بندی آب می پردازد.

 

منابع:

۱-     تاریخ  کردستان : ماموسا مردوخ

۲-     سیر الاکراد :عبدالقادر بن رستم بابان

۳-     فرهنگ  آرام: امیر امینی

۴- تاریخ مشاهیرکرد :بابا مردوخ روحانی 

 ۵-   یادداشتهای خودم

ابراهیم شمس -پاوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد