بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان وخوانندگان صمیمی وبلاگ هورامان .عزیزان مطلبی که پیش رودارید، چکیده ای از مقاله ای است درمورد دین در هورامان که از حدود دوماه پیش تاکنون مشغول گردآوری مطالب ازمنابع مختلف وتدوین آن شده ام. وحیفم آمد مقداری از آن را دراختیار خوانندگان وبلاگم قرار ندهم. این مقاله شاید با نوشته هایی از این دست که تاکنون خوانده اید، متفاوت باشد زیرا نظریاتی درآن هست که در هیچ سایتی ندیده ام وکتب بسیار کمی به آن پرداخته اند.بنابر این از شما فرهیختگان ودانش پژوهان محترم خواهشمندم با دقت ومداقه بیشتر به مطالعه آن پرداخته وپیشنهادات وانتقادات ودانسته های خود را دراین مورد در اختیاراین حقیر قرار دهید. درضمن برداشت ازاین مقاله با ذکر منبع اشکال ندارد.(شمس)
هورامان ، دیـن در گستره تاریخ
پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده بر اساس نظریه پژوهشگران دین پس از ملییت، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار میرود. تاریخ نشان میدهد که تمدن درهورامان ریشه دراعماق قرون واعصاردارد. یعنی قبل از ورود آریائیها به ایران این منطقه دارای تمدن وزندگی اجتماعی بشری بوده است.وبا حضور انسان در این منطقه ، دین هم وجود داشته است.
با توجه به غنای تاریخی ودینی وفرهنگی هورامان ، می توان تاریخ دین درهورامان را به مراحل مختلفی تقسیم کرد.
1-ادیان باستانی قبل از ورود آریائیها
2- آئین میترائیسم وزردشتی ومانوی دردوران مادها وهخامنشیان
3- تفکرات واندیشه های یونانی وتاثیر هلنیزم پس از حمله اسکندر
4- نفوذ مسیحیت در دوره اشکانیان
5-دین زردشتی وزند اوستای پیر شهریار
6- اسلام
۱-ادیان باستانی قبل از ورود آریائیها
همانگونه که در منابع تاریخی مسطور است، قبل از ورود آریائیها به ایران، چهار تمدن دراین سرزمین وجود داشته اندکه عمدتاً در نواحی کوههای زاکرس زندگی کرده اند : عیلامیها درنواحی جنوب غربی(خوزستان) ، کاسیها درنواحی لرستان وکرمانشاه ، لولوبیها در کرمانشاهان وایلام، وبالاخره گوتیها در کردستان. این تمدنها تاثیر گرفته از تمدنهای بین النهرین دارای غنای سیاسی وفرهنگی بودند. هورامان در مقاطع تاریخی به یکی از این تمدنها تعلق داشته وگاهی نیز آشوریان که از تمدنهای بین النهرینی بشمار می روند، تاخت وتازهایی به این منطقه داشته اند. طبیعتاً اندیشه وتفکرات دینی این ملل در هورامان تاثیر گذار بوده است. امیر امینی در کتابش بنام فرهنگ آرام درباره دین هورامیها دراین دوران می نویسد:« کاسی ها که در کوه های زاگرس و بویژه اورامان می زیستند خدایان متعددی روی قله ی کوه ها به صورت بت طلا یا سنگ داشتند که می پرستیدند مثل خدای سوریاش که در نزدیکی پاوه محلی به نام سریاس(۱) شاید بازمانده از نام این خدای کاسی ها باشد و خدای دیگر آن ها کاژو نام داشت که در شمال پاوه کوهی به نام کاژه(۲) که احتمالا بنام همان خدای کاسی است که هنوز سینه به سینه نامش آمده و به له بزان(۳) در اوستا به معنی مکان ستایش ایزد مقدس آمده و پروفسور مینورسکی نام Naisana نیسانه(۴)را آشوری دانسته و می گوید : خدای نیسان که امروزه به لفظ رومی و یهودی هم نیسان گفته می شود، در دوره ی آشوریان به همراه خدای شمش یهود پرستش می شده اند و در شمال نوسود(۵) و نودشه (۶)هنوز نام خدای شمش قوم یهود و آشوری و بابلی بنام که لو شه مشی(۷) پابرجا بوده چون این اقوام بت خدایان خود را روی نوک کوه های بلند گذاشته و مراسم سالیانه ی شکرگذاری بر پای می داشتند.»
۲- آئین میترائیسم وزردشتی دردوران مادها وهخامنشیان
آثار فراوان به جامانده حاکی از زردشتی بودن مردم هورامان است مردم هورامان به نور وروشنایی اعتقاد داشتند وآن را مقدس می شمردند ومظهر قدرت اهورامزدا می دانستند. در اکثر روستاهای هورامان آثار بجا مانده از آتشکده ویا معبد زردشتی دیده می شود. کوه آتشگاه در پاوه نمادی از تقید مردم هورامان به آیین زردشتی وآتش پرستی بوده است. درکوه آتشگاه آتشکده ای قرار داشته که حدود هزار سال آتش مقدس فروزان بوده که با آمدن اسلام درهمان قرون اولیه اسلامی بوسیله مسلمان تخریب شده است. با این حال هنوز بقایای آتشکده موجود است.
مردم هورامان به سه عنصر آب وخاک وآتش اعتقاد داشتند. مرده را نمی سوزاندند وآن را در خاک دفن نمی کردند ودر آب نمی انداختند تا مبادا سه عنصر مقدس آتش وخاک وآب را آلوده کنند.بلکه مرده را به بالای کوهی می بردند تا پرندگان وحشی وکرکسها ولاشخورها گوشت اورا بخورند وپس از از بین رفتن گوشت، استخوانها را دفن می کردند. معمولاً کوه « دالانی »(۸)جایگاه خوبی برای این کار بود. دالانی به معنای مکان دالها یا کرکسهاست و در نزدیکی دالانی محلی دیگر هست که به آن « کله به ره ودالا »(۹) یا گذرگاه کرکسها می گویند وگمان می رود این مکان نیز محلی برای گذاشتن لاشه مردگان بوده است.
امیر امینی نظریه های جالبی دارد اگر چه خالی از ایراد نیست اما با مقایسه گفته های او درباره گذشته وآنچه که امروز وجود دارد ومتداول است، پی به تاریخ کهن روستاهای هورامان ووجه تسمیه آنها خواهیم برد:
"اوستا کتاب دینی زرتشت در اورامان و پاوه به ویژه (Roware- رووه ری)در شمال پاوه و اورامان تخت و که مالاو(۱۰)- وه یسیا (اوستای دوم زردشت) هنوز سراییده می شود و نوشتن کتاب اوستا بار اول در مشکین شهر فعلی آذربایجان که نام اولیه اش اورامی بوده و بار دوم در ئاویسه ر(۱۱) Awesar) در شمال شهر اورامی (ته ویله (Tawele در غرب پاوه که روی پوست آهوی زرد حکاکی و نوشته شده و در آتشکده ی فروزان پاوه به همراه 300 جلد کتاب پوست نوشته پزشکی و نجوم نگهداری می شده، لیکن در حمله ی اعراب در سال23 هجری به پاوه و کشته شدن سکنه ی بومی، تخریب و همه ی کتابها به آتش کشیده شدند و حتی مانی پیامبر کرد اورامانی در سال265میلادی کتاب «باینگام» را که امروز باینگان (۱۲)گفته می شود و به معنی شعله ی نور می باشد به آتشکده ی پاوه هدیه کرده و خود در هیروی(۱۳ ) که به معنی هیربد است به پرورش مغان و موبدان و هیربدان می پرداخته و در محل نه یسانه و به له بزان معابد زردشتی برای ستایش اهورامزدا و خدای نوریا به قول مانویان نروی(۱۴) وجود داشته اند که یکی از این معابد آثار آن با همان نام زردشتی در روستای نه روی در شمال غرب پاوه هنوز به چشم می خورد.چون مردم اورامان به خورشید اعتقاد داشتند به آن جایگاه خورشید پرستان یا هورامان می گفتند. اوریعنی ئاهیر یا آتشین ومان یعنی خانه . ووقتی کسی می مرد مردم با گریه وزاری به اطرافیان می گفتند باوکه رو یعنی پدرم به خورشید یا نور یا اشعه خورشیدکه مقدس بود ملحق شد.ویا برا رو یعنی برادرم به رو(ray ) یا اشعه پیوست این کلمه درزبان اورامانی وانگلیسی وارمنی به یک معنی همان اشعه یا پرتو معنی می دهد.ومردم می گویند روچن یعنی سوراخی درپشت بام دراورامان که نور را به داخل خانه هدایت می کرد تابتوانند درخانه تاریک وبدون پنجره بهتر ببینند. رو یعنی اشعه وچن(chn) یعنی جذب کننده وگیرنده نور پس رو همان (ray ) به معنی پرتو است ومردم هنوز درهورامان می گویند برا رو یعنی برادرم به جانب اهورامزدا یا خورشید شتافت واین زردشتی بودن مردم این سامان را درقدیم واکنون که زوال یافته نشان می دهد.
۳- تفکرات واندیشه های یونانی وتاثیر هلنیزم پس از حمله اسکندر
سپاه اسکندر مقدونی وسپس سلوکیان سلوکی بعد از تسخیر ایران وتسلط برمنطقه درصدد محوکردن آثار تمدن ایران وجایگزینی فرهنگ یونانی برآمدند .تمام آتشکده ها را ویران ساختند ومردم را به پرستش الهه ها واصنام مجبور کردند.اگر چه هیچ نشانه ای از پرستش بت در این منطقه موجود نمی باشد اما گویا بل(۱۵) (الهه بل خدای آبها ) یکی از الهه های یونانی بوده که مورد پرستش قرار می گرفته است. وامروزه هنوز آثاری از آن باقی مانده ویکی از بزرگترین چمشه های آب معدنی دنیا درهورامان به نام چشمه بل نمودی از اعتقاد به این الهه دربین هورامیان است. البته اندیشه هلنیزم آنچنان که درغرب برجامعه تسلط پیدا کرد،نه تنها درهورامان بلکه درهیچ جای ایران تاثیرآنچنانی از خود برجای نگذاشت. وخیلی زود با انقراض سلوکیان تفکر یونانی واندیشه یونانی از این سرزمین رخت بربست.
۴- نفوذ مسیحیت در دوره اشکانیان
تاریخ مکتوب هورامان به دوران اشکانیان باز می گردد.قباله های هورامان یا سه سند چرم نوشته که درهورامان کشف شده اند قسمتی از تاریخ مجهول اشکانی را برای ما آشکار می سازد. این اسناد اجاره نامه هایی بوده که یکی از آنها به زبان پهلوی وخط سریانی نوشته شده(88ق.م) . دونسخه دیگر با خط وزبان یونانی نگاشته شده اند ومضمون هردویکی است. این دونسخه درزمان فرهاد چهارم از پادشاهان اشکانی نوشته شده اند.(22 و 21 ق.م) . این قباله ها درواقع خرید وفروش تاکستان می باشد .همچنین این اسناد دلالت براین دارند که درآن ایام منطقه هورامان تحت حکومت ارمنستان بوده است. با انتشار مسیحیت درهمان قرون آغازین آن درارمنستان ، هورامان نیز که جزئی از ارمنستان بود، به آئین مسیحیت گروید.(البته ارمنستان نیز جزئی از ایران وتابع پادشاهان اشکانی بود ) .
یادداشتهای آقای امینی در کتاب فرهنگ لغت آرام خالی از لطف نیست:
در عهد فرهاد چهارم اشکانی اسقف مطران از ارمنستان همراه فرمانداری ارمنی به نام پاونی برای ترویج کیش مسیح به پاوه واورامانات مهاجرت کردند ونام طایفه میتران یا متران هنوز درپاوه شنیده می شود که بازماندگان آن اسقف مسیحی اندودرمحل فعلی مسجدجامع پاوه کلیسای مرکزی را ساختند ودراطراف این کلیسا سردابه های زیادی برای غسل تعمید ایجاد کردند که دراین سردابه های مقدس با آب خود را غسل می دادند ونام یک محله پاوه به نام محله سردابه ها هنوز برسر زبانهاست وسه ردی(sarde)می گویند یعنی محل سردابه های مقدس مسیح ودو کلیسای دیگر درهمین زمان که حدود سال 50 میلادی می شد،درپاوه درمحله شیشو(shishow) و پشته(pshta) ساخته شدند که به ترتیب نام یکی از حواریون مسیح وکلیسای محکم گفته می شد.ومردم اورامان برای محکم کردن در خانه می گویند: پشکولش بنیه یعنی چوب پشت در را بگذار.که پشته ازهمین محکمی درعظیم آن گرفته شده وکلیساها برای جمع آوری اعانه وکمک ازمردم که درباغهایشان گردو ی زیادی داشتند تقاضا کردند که برای درآمد کلیساها کمک کنند وهرکس کمی گردو به کلیسا کمک می کرد وحتی درزمستان نان خاصی به نام نیمه فیس (Nimafis) درکلیسا بین مردم تقسیم می شد وهرکس برای جمع کردن گردو به باغ می رفت به ته کیسه خود یک گردو می بست ومی گفت ئینه بنه پیته نهIna bna pitana واین کلمه هنوز دربین مردم آریایی انگلستان وارمنستان واورامان یک ریشه داشته وبه کار می رود ومعادل انگلیسی وارمنی برای این کلمه Benefice می باشد یعنی درآمد کلیسایی که کلمه نیمه فیس از همین کلمه ریشه دارد وکلمه بنه پیته از کلمه benefit ریشه دارد که به معنی سود واحسان کردن می باشد .
۵-دین زردشتی وزند اوستای پیر شهریار
با مقایسه این نظریه امیر امینی مبنی بر انتشار مسیحیت درقرن اول میلادی با کتاب تاریخ کردستان ماموسا مردوخ وسیرالاکراد عبدالقادر بگ بابان اینگونه برمی آید که هورامان قسمت پاوه در طول تاریخ ساسانیان به دین مسیحیت بوده اند البته این به آن معنا نیست که به یک باره همه اهالی مسیحی شده باشند بلکه قسمت اعظم مردم به آئین آباو اجدادی خود یعنی زردشتی باقی مانده اند.
مغ ها:
دراواخر عهد ساسانی یکی از سپهسالاران ایرانی به نام پاو برای جمع آوری لشکر به منطقه هورامان وشهرزور می آید ومدت چند ماهی در پاوه می ماند ودگر بارمردم را به آئین زردشتی باز می گرداند وکلیساها را خراب وبه جای آنها معبد وآتشکده می سازد وآتشگاه مشهور پاوه را بعد سالها خاموشی باردیگر روشن می کند.البته بعداً به این بحث پرداخته خواهد شد.
مُغان (مفرد آن مُغ) بنا به روایتی در اصل طایفهای از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. در ایران باستان متولیان رسمى ادیان و مذاهب قبل از زرتشت را مغ مى گفتند. هرودت مى گوید: مغ ها طایفه اى از طوایف ششگانه قوم ماد بوده اند. پادشاهان ماد در اقتدار مغ ها و سلطه آنان کوشیدند. نفوذ و پایگاه اجتماعى مغ ها به حدى بود که پس از انقراض سلسله مادها، باز هم این صنف روحانى همچنان مقتدر بود با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ در سلسله مراتب روحانیت زرتشتی جایگاه مخصوص خود راداشت. همانگونه که می دانیم کردها از طوایف ماد هستند وهورامیها ازخالصترین اقوام کرد محسوب می شوند وبا گذشت قرنها از اضمحلال حکومت ماد ، این منطقه همچنان ماد باقی ماند منطقه هورامان مکان مناسبی بود برای زندگی مغها.
پیرشالیار:
یکی از مغهای مشهور پیر شالیار یا پیر شهریار زردشتی است که در دوران ساسانیان (احتمالاَ دراواخر این سلسله) درمنطقه هورامان می زیسته است. کتابی دارد به نام (ماریفه تو پیر شالیاری ) یا معرفت پیر شالیار که نوعی زند اوستا بوده وبه زبان هورامی نگاشته شده است.این کتاب شامل پند واندرز وجملات حکمت آمیز درقالب شعربوده وپیشگوییهایی نیز در آن یافت می شود. مردم هورامان قرنها اشعار پیرشالیار را حفظ بوده اندوبه کتابش احترام فوق العاده ای گذاشته اند .
این احترام به پیر وکتابش قرون بعد وحتی قرنها بعد از اسلام همچنان پابرجا بوده بطوری که نقل است مردم هورامان تخت (موطن پیرشالیار)برخلاف پاوه خیلی دیر به اسلام گرویدند .زیرا موقعیت جغرافیایی باعث شده بود که سپاه غازی اسلام از آن منطقه عبور نکند وقرنها همچنان برآئین زردشتی باقی بمانند. وکتاب ماریفت برای آنان درس زندگی وبرنامه زندگی وشریعت بوده است. نقل است مولانا گشایش( از اجداد ماموسا مردوخ)که یکی از مبلغین اسلام بوده ، درقرن هجری به هورامان می آید ومردم را بسوی قرآن می خواند. مردم ساده وبدور از هرآلایشی چنان به ماریفت معتقد وپایبند بوده اند وچنان نسبت به آن تعصب داشته اند، هنگامیکه یکی از جوانان از ریش سفیدی می پرسد : ((قوئان قه دیما یا ماریفه توو پیرشالیاری؟)) فرآن قدیمی تر است یا معرفت پیرشایار.پیر جواب می دهد : (( ماریفه توو پیرشالیاری قه دیما قوئان هیزگه گوشایشه کوری ئارده نش))معرفت قدیمی تر است، قرآن به تازگی توسط (گوشایش کور) آورده شده است.( گویا مولانا گشایش یکی از چشمانش نابینا بوده است).
کتاب معرفت بصورت منظوم بوده وبعد از هردوبیت این بیت تکرار شده است
گوشت جه واتهی پیرشالیار بو هوشت جه کیاستهی زانای سیمیار بو
(به گفتا پیرشهریار گوش فرا ده ، و ذهن وهوشت را برای درک تعالیم زردشت به کار ببر)
از نوشته های حکمت آمیز پیر شالیار:
داران گیانداران ، جهرگ و دل بهرگهن
گاهی پر بهرگهن گاهی بی بهرگهن
که رهگه جه هیله ، هیله جه کهرگهن
رواس جه رواس ورگهن جه ورگهن
درختان جان دارند ، جگر و دلشان برگ است (عمل فتوسنتز دربرگ گیاه همانند کار کرد جگر وقلب است)
(درختان)گاهی پر برگ و گاهی بی برگ هستند(فصول سال وتغییرات آن) .
مرغ از تخم مرغ است ، و تخم مرغ از مرغ (یکی از حکمتهای آفرینش)
روباه از روباه است و گرگ از گرگ(سرشت وطبیعت هرچیزی به اصل خودش برمیگردد.)
* * * *
از پیشگوئیهای مشهور
وهرویوهوارو ، وهروهوهرینه
وریسه ، بریو چوارسه رینه
کهرگی سیاوه هیلیه چهرمینه
گوشلی مه میریو دوی درینه
( برفی می باره که برف خوره است ، و رسن که پاره شود چهارسر پیدا میکند ، ماکیان سیاه ، تخمش سفید است ،دیگچه که سوراخ شد ، دودر پیدا می کند )
نکته هایی از کتاب معرفت پیر شالیار
+محل زندگی و خانه باید تمیز باشد و گرنه فرشته نور به آن خانه وارد نمی شود.(اعتقاد به نور وروشنایی)
+هنگام خمیازه با پشت دست جلو دهان را بگیرید.(منطبق با آموزه های اسلامی)
+در ظرف بسته و شکسته چیزی نخورید
+برای کفش و لباس هرگز از رنگ سیاه استفاده نکنید، رنگ سفید و سبز آبی بهترین رنگها هستند
+در هر شرایطی هرگز آب را کثیف نکنید.(اعتقاد به عنصر آب)
+سعی کنید برای تهیه لباس و زیر انداز از پشم حیوانات استفاده کنید، نه از پوست شان
+سعی کنید هر جا که هستید محل زندگی تان را روشن نگه دارید.(اعتقاد به روشنایی)
سعی کنید در شبانه روز یا در هفته حداقل یک بار با سر دادن ترانه یا سرود مذهبی آنچه در درون دارید بیرون دهید..(رقص وسماع)
+سعی کنید موقع ازدواج، برگشتن مسافر از سفر، تولد فرزند، باران به موقع، محصول خوب، شفایمریض و به هر بهانه ای جشن بگیرید و در هر جشن و سرور پایکوبی (هور پرای) را فراموش نکنید.
مطالب فوق درمورد پیرشالیار اول بود اما یک پیرشالیار دیگر نیز وجود داشته که به پیرشالیار دوم مشهور است. ایشان درقرن پنجم هجری می زیسته وهم عصر شیخ عبدالقادر گیلانی موسس طریقت قادریه بوده است.گفته می شود که از نسل پیرشالیار اول بوده ودارای دین زردشتی که بعداَمسلمان می شود ونام خود را به مصطفی تغییر می دهد وکتاب معرفت رانیز دستکاری کرده وهر آنچه با دین اسلام سازگارنبوده را برداشته است.
مراسم جشن عروسی پیر شالیار مربوط مربوط به پیر شالیار دوم است که ماجرای ازدواجش با حکایاتی جالب وعجیب وغریب همراه است.اما آنچه قابل توجه است اینست که این جشن باگذشت حدود نه قرن همچنان هرساله در اواسط بهمن ماه در روستای هورامان تخت از توابع مریوان ودرخانه اش که همچنان باگذشت قرنها دست نخورده باقی مانده است برگذار می گردد وهزاران نفر از سراسر ایران دراین جشن شرکت می کنند. این جشن سه روز به طول می انجامد ومردم روستا به قدر توانایی خود در فراهم کردن خورد وخوراک جشن وپذیرایی از میهمانان سهیم هستند.
درآخراین مقاله نظر یکی از نویسندگان مشهور کرد را در مورد پیر شالیار می آورم:بابا مروحانی درکتاب تاریخ مشاهیر کرد می نویسد: برخی دانشمندان کرد معتقدند که پیر شالیار دراواخر زندگی دین اسلام را قبول کرده وکوشیده است مردم این سامان را با این آیین مبین آشنا سازد اما توفیقی حاصل نکرده ودراواخرقرن پنجم رودرنقاب خاک کشیده است. اما ازقرائن این پیرشالیار دراواخر قرن اول می زیسته وبرهمان عقیده وآیین کهن تا واپسین دم حیات باقی مانده است. زیرا اولاً در قرن پنجم وپنجم وحتی قرن سوم دین اسلام درسراسر منطقه اورامان گسترش پیدا کرده وهمه اهالی این دیار گرویده دین مقدس اسلام شده اند. من (نویسنده وبلاگ) نیز براین عقیده هستم که داستان مولانا گشایش شاید ساختگی باشد وشاید آنگونه نباشد که نقل شده است
۶- اسلام
انشاالله درمورد دین مبین اسلام درهورامان درآینده به تفصیل خواهم نوشت
پی نوشتها:
۱-سریاس: محلی ییلاقی وبسیار باصفا دردامنه کوه عظیم شاهو درده کیلومتری پاوه کنار جاده پاوه – کرمانشاه که اکنون روستایی به همین نام درآن محل واقع شده است.
۲-کاژه: کوهی در شمال شهر پاوه از سلسله کوههای شاهو
۳- به له بزان: روستایی در جنوب غربی پاوه . سر راه دوآب به مرخیل .در دامنه جنوبی کوه آتشگاه (کله قندی )واقع شده است واز توابع نوسود بشمار می رود.
۴-نیسانه: روستایی در 5 کیلومتری شهر نوسود برسر جاده نوسود به پاوه
5-نوسود: یکی از بخشهای شهرستان پاوه که درمجاورت مرزعراق واقع شده است
۶-نودشه: یکی از شهرهای شهرستان پاوه که دارای طبیعتی بسیار بکر وزیبایی مثال زدنیست.
۷- شه مشی: کوهیست در شمال نودشه ودرمجاورت مرز هورامان عراق
۸- دالانی:تفریحگاهی بسیار باصفا که درارتفاعات کوه بلند تخت ودرسر راه جاده پاوه به مریوان قرار گرفته وهرساله درفصل بهار صدها نفر برای تفریح وحتی برگزاری مجالس شادی وسرور در اینجا گردهم می آیند.
۹-کله به ره ودالا : گردنه ای است در نزدیکی دالانی مشرف بر روستاهای کیمنه وهانی گرمله ودشت شهرزور
۱۰-که مالا: از روستاهای هورامی زبان شهرستان مریوان
۱۱-ئاویسه ر: محلی ییلاقی وخوش آب وهوا در شمال شهر اورامی ته ویله (خاک عراق)در غرب پاوه
۱۲-باینگان : یکی از بخشهای شهرستان پاوه که دارای طبیعتی زیباست.
۱۳-هیروی: روستایی در 20 کیلومتری غرب پاوه درکنار رود سیروان
۱۴-نروی : روستایی در 7 کیلومتری شرق نوسود واز توابع این بخش
۱۵-بل: چمشه بزرگ آب معدنی در کنار رود سیروان درنزدیکی روستای هجیج. قبلاً این چمشه دارای آسیاب بود وبه آسیاب بل اشتهار داشت. اما بعد از آزمایشهایی که روی آب قرارگرفته مشخص شده است که یکی از بزرگترین وخالصترین آب معدنی های دنیاست واکنون کارخانه آب معدنی درکنارچشمه به بسته بندی آب می پردازد.
منابع:
۱- تاریخ کردستان : ماموسا مردوخ
۲- سیر الاکراد :عبدالقادر بن رستم بابان
۳- فرهنگ آرام: امیر امینی
۴- تاریخ مشاهیرکرد :بابا مردوخ روحانی
۵- یادداشتهای خودم
ابراهیم شمس -پاوه
مطالبی را که دراینجا نوشته ام دست نوشته هایی از دوران دانشجوییم است که خدمت عزیزان وخوانندگان صمیمی وبلاگ عرضه میدارم.
http://sarkav.blogfa.com/هورامان باستان ( تاریخ ،خط، زبان ، دین) نوشته های دوران دانشجویی :
در اوستا هور به معنای خورشید است وهورامان یعنی جایگاه خورشید. همچنین هورامان از دو واژه هورا به معنی اهورامزدا ومان به معنی خانه وسرزمین ترکیب یافته و معنای آن سرزمین اهورا مزداست.
یک معنی جدیدتر که اگر چه با مسماست اما نمی توان ریشه تاریخی برای آن پیدا کرد این است که هورامان به معنی بلند شده یا برگزیده شده می باشد.اگر به جغرافیای هورامان توجه کنیم درمی یابیم که اطراف این سرزمین را از چهار طرف چهار دشت محصور کرده است.از شمال منطقه هموارکردستان ومریوان ، از جنوب دشت ذهاب ، از شرق دشت ماهیدشت واز غرب دشت شاره زور یا شهرزور.ودر وسط این چهار دشت منطقه کوهستانی وصعب العبور وجنگلی هورامان قرار گرفته است.
تاریخ
تاریخ هورامان به زمان سلسله پیشدادیان برمی گردد.هرچند که از آن تاریخ اطلاع چندانی دردست نیست با این حال اهالی هورامان خود را ازنسل اردشیر دراز دست ملقب به بهمن فرزند اسفندیار می دانند.
درتواریخ مذکور است که این منطقه همچون دیگر مناطق کردستان تا قرن 11 ق.م تحت سلطه دولت بابل بود. درزمان تگلات پالاسر اول(1100-1115 ق.م) سپاه آشور به ارمنستان حمله برده آنجا را فتح نمود سپس به حوالی دریاچه وان سپاه راند بعد از او آراد نیراری وفرزندش آشور بانی پال حملات اورا ادامه دادند ولی نتوانستند از کوههای زاکرس عبور کنند تنها توانستند منطقه هورامان را فتح نمایند. هورامان مدتها تحت سلطه دولت آشور بود .
دراین دوران بود که حروف ماسی موراتی درمیان کردان رواج داشته وبا این حروف کتابت نموده اند که تا قرون اولیه اسلام هم دربین هورامیها این خط رایج بوده است(تاریخ مردوخ).
در حدود قرن سوم پیش از میلاد اسکندر مقدونی به ایران حمله برد وتمام ایران رابه آتش کشید . هورامان از این غائله مستثنی نبود .اما هورامان تنها جایی بود که بصورت جدی دربرابر سیل خروشان سپاه اسکندر مقاومت کرد و مقاومت دلاور ایرانی آریوبرزن که با پرتاب سنگهای عظیم در تنگه دربند دزلی برروی سپاهیان اسکند موجب تلفات فراوانی برای آن سپاه شکست ناپذیر بود ، درکتابها مسطور است.
سپاهیان سلوکی بعد از تسلط برمنطقه درصدد محوکردن آثار تمدن ایران وجایگزینی فرهنگ یونانی برآمدند .تمام آتشکده ها را ویران ساختند ومردم را به پرستش الهه ها واصنام مجبور کردند.اگر چه هیچ نشانه ای از پرستش بت در این منطقه موجود نمی باشد اما گویا (الهه بل خدای آبها ) یکی از الهه های یونانی بوده که مورد پرستش قرار می گرفته است. وامروزه هنوز آثاری از آن باقی مانده ویکی از بزرگترین چمشه های آب معدنی دنیا درهورامان به نام چشمه بل نمودی از اعتقاد به این این الهه دربین هورامیان است.
درقرن دوم واول قبل از میلاد هورامان تحت سلطه حکومت ارمنستان بوده است که از اسنادی که درهورامان کشف شده ، مشخص گردیده که درسال88 ق.م منطقه اورامانات تحت حکومت ارتاکسیس یا ارتاکسیاس بوده است.
چرم نبشته های هورامان
در سال 1913 یکی از بزرگترین اخبار فرهنگی جهان کشف سه سند خیلی مهم (اجاره نامه) درمنطقه هورامان بودکه تاریخ وفرهنگ ناشناخته کرد را روشن می سازد.درباره چگونگی کشف این سه سند خیلی قدیمی جمال رشید می نویسد: « شیخ امین شیخ علاالدین نقشبندی برای من تعریف کرد که دکترسعید خان کردستانی برای مداوای چشم عباسقلی سان(سلطان هورامان) به هورامان آمده بود .قبل از آمدن این دکتر شیخ علاالدین به همراه مریدانش به ده پلنگان می رود .درآنجا یکی از مریدانش راکه به ورگل مشهور بوده به کمک چند تن دیگر برای نقب غاری در آن حوالی به منظور دسترسی به آب می فرستد. درحین کندن دروسط غار به جایی پر از شلتوک می رسند درداخل شلتوک کوزه ای مومیایی شده پیدا می کنند که بعد از شکستن آن متوجه می شوندپر از ارزن بوده وسه قباله سند درداخل آن است. شیخ علاالدین این سه قباله را به دکتر سعید کردستانی می دهد وایشان هم آن را به انگلستان برده بدست دکتر ادوارد براون مستشرق ومورخ معروف می ساند.دکتر براون به کمک پرفسور منس متخصص خط وزبان یونانی پی به رمز اسناد می برند.این اسناد اجاره نامه هایی بوده که یکی از آنها به زبان پهلوی وخط سریانی نوشته شده(88ق.م) . دونسخه دیگر با خط وزبان یونانی نگاشته شده اند ومضمون هردویکی است. این دونسخه درزمان فرهاد چهارم از پادشاهان اشکانی نوشته شده اند.(22 و 21 ق.م) . این قباله ها درواقع خرید وفروش تاکستان می باشد .همچنین این اسناد دلالت براین دارند که درآن ایام منطقه هورامان تحت حکومت ارمنستان بوده است. بنا به گفته آیت الله مردوخ مورخ کرد ، حکمران هورامان درآن عهد بهمن سوم از نسل هجدهم بهمن اول پسر اسفندیار بوده است.
زبان
زبان هورامی درحقیقت همان زبان مادیست که اصل وریشه آن زبان آریانی قدیم یا «آنزان» می باشد. آنزان پدر تمام زبانهای مادی وهندی وپارسی وعیلامی است وتقریباً سه هزار سال پیش از میلاد مسیح آریانها به آن تکلم می نموده اند که به مرور شعبه شعبه شده وتغییرات کلی پیدا کرده است. چنانکه می دانیم امروزه زبان فارسی رابطه خود را با فارسی قدیم از دست داده ، جملات بیشماری اعم از عربی وترکی ومغولی داخل زبان فارسی رایج گردیده است.وبطور کلی شکل وافعال آن تغییر یافته بطوری که نگاشتن به زبان فارسی ساده ( زبانی که در پرسپولیس استخر فارس نوشته شده) خیلی دشوار می باشد. اما بالعکس زبان هورامی از قاعده مستثنی است. هورامی زبانها کلمات زیادی از عربی داخل زبان خود نکرده اند وشکل وافعال خود را حتی المقدور حفظ نموده اند. در زبان هورامی افعال وقواعدی وجود دارد که نسبت به سایر زبانها امتیازمحسوب می شود. بطور مثال برای زن ومرد ویا بطور کلی برای نر وماده قواعدی متفاوت است که درزبانهای دیگر آریانی مانند فارسی وکردی وجود ندارد.
درزبان هورامی هزاران واژه از زبان پهلوی وپیش از آن می توان یافت.درهورامان بهار را وه هار وتابستان را هامن یا هاوین می گویند.بنابر این می توان گفت که یک دسته از اقوام ایرانی یعنی هورامی ها با وجود تحمل سیلهای بنیان کن حوادث ووقایع تاریخی وآتش های جانگداز تاخت وتازهای اقوام مهاجم درنهایت دلاوری وپایداری بیش از دیگر اقوام ایرانی درحفظ زبان نیاکان خود وفادار وبرقرارمانده اند.
دین
عبادت وپرستش هرمزد درهورامان به ماننددیگرولایات ایران رواج داشت.اما این عبادت فقط مختص اشراف وبزرگان بود که به آنها«پیر» می گفتند.کم کم پیر ها هرمزد پرستی را به انواع خرافات وسحر وشعبده بازی وجادوگری آلودند واین روند تاقرن هفتم قبل ازمیلاد ادامه داشت تااینکه درسال660 ق.م زردشت دوم که یکی از هوشمندان کرد بود در حوالی دریاچه اورمیه برعلیه این مفاسد قیام کرده وبه اشاعه افکار خود وتحکیم آئین اهوراپرستی می پردازد.بنا بر این مردم هورامان زردشتی بوده و اهورامزدا را خدای یکتا دانسته و پرستش کرده اند.
در قرن اخیر یک پوست پاره درنواحی سلیمانیه به خط پهلوی که به زبان هورامی بسیارنزدیک است بدست آمده که درآن چند بیت شعر به صورت مرثیه نوشته شده است. این اشعار براین دلالت دارد که کردها وبالاخص هورامیها درآغاز اسلام آئین زردشتی داشته اند واهورامزدا را پرستش نموده اند.دراین اشعار حمله اعراب را به خاک کردستان به تصویر می کشد که شهرها وروستاها را تانواحی شهرزور خراب وویران می کنند.
متن اشعار:
هـرمــزگان رمــــان ئــــاتـران کـــــژان
ویشان شارده وه گه وره گه وره کان
زورکـــاری عاره بکــــــردنه خـــاپــوور
گنــــا ئی پاله هــــه تـا شـــاره زوور
شه ن وو کـه نیکان وه دیل بشینــا
میـــــر ئازا تلـــی ژ روی هـــه وینــا
ره ویشت زه رده شت مانووه بیکه س
بـــزیـکا نیـکا هــرمزد وه هیـچ که س
معنی اشعار چنین است:
1-(هرمزگان) معابد ویران شدند ،آتش ها خاموش گشتند.بزرگ بزرگان خود را پنهان نمودند.(هرمزگان به معنی معابد یا مساجد است ودرزبان هورامی به مسجد مزگی گفته می شود .ومسجد معرب مزگد یا مزگت است که ازمزدگه آمده یعنی هرمزدگه یا گد به معنی گدا که مقصود آن گداگاه هرمزد ومحتاجین به هرمزد است) . 2- عرب ستمکار دهات وشهرها را تاشهرزور خاپور وویران نمودند. 3- زنان ودختران را به اسیری گرفتند ودلیران به خون خود غلطیدند. 4- روش وآئین زردشت بیکس ماند وهرمزد به هیچ کس رحم نکرد.
مردم هورامان به سه عنصر آب وخاک وآتش اعتقاد داشتند. مرده را نمی سوزاندند وآن را در خاک دفن نمی کردند ودر آب نمی انداختند تا مبادا سه عنصر مقدس آتش وخاک وآب را آلوده کنند.بلکه مرده را به بالای کوهی می بردند تا پرندگان وحشی وکرکسها ولاشخورها گوشت اورا بخورند وپس از از بین رفتن گوشت، استخوانها را دفن می کردند. معمولاً کوه «دالانی »جایگاه خوبی برای این کار بود. دالانی به معنای مکان دالها یا کرکسهاست و در نزدیکی دالانی محلی دیگر هست که به آن «کله به ره ودالا » یا گذر گاه کرکسها می گویند وگمان می رود این مکان نیز محلی برای گذاشتن لاشه مردگان بوده است.
آثار فراوان به جامانده حاکی از زردشتی بودن مردم هورامان است مردم هورامان به نور وروشنایی اعتقاد داشتند وآن را مقدس می شمردند ومظهر قدرت اهورامزدا می دانستند. در اکثر روستاهای هورامان آثار بجا مانده از آتشکده ویا معبد زردشتی دیده می شود. کوه آتشگاه در پاوه نمادی از تقید مردم هورامان به آیین زردشتی وآتش پرستی بوده است. درکوه آتشگاه آتشکده ای قرار داشته که حدود هزار سال آتش مقدس فروزان بوده که با آمدن اسلام درهمان قرون اولیه اسلامی بوسیله مسلمان تخریب شده است. با این حال هنوز بقایای آتشکده موجود است.
افتخارهرقوم وملتی بسته به تاریخ،فرهنگ ومشاهیر آن ملت است.اگرچه محدوده جغرافیایی هورامان اندک ودرمیان کوههای سربه فلک کشیده شاهو، کوسالان وتخت محصورمی باشد ، اما تاریخ وفرهنگ هورامان درادوار مختلف به مانند کوههای سربه فلک کشیده اش پابرجا وسرافراز مانده است.صحبت از هورامان دروهله اول یادآور زبان ناب وفصیح آن است. زبانی که ازدوران باستان واز هنگامی که آریائیان پابه این سرزمین نهادند تاکنون علیرغم تاخت وتازهای اقوام بیگانه وتحول وتطور فراوانی که درفرهنگها وزبانهای مختلف بوجود آمده است ، زره ای ازغنای آن نکاسته وهمچنان اصالت خود راحفظ وبه گفته زبان شناسان یکی ازمعدود زبانهایی است که زمان حال را به دوران گذشته پیوند می دهد. سند گویای این مدعا کتاب اوستاست .
تاریخ وتمدن این منطقه برمی گرددبه استقرار قوم آریایی وحتی قبل از آن که درلابلای کتب تاریخی به این نکته پی خواهیم برد. ازنام هورامان گرفته که بنا به نوشته فرهنگ معین ازنام یکی ازسروده های زردشت دراوستا «گاتاها»گرفته شده است تا نام آریوبرزن درتنگه دربند دزلی دردوران آخر سلسله هخامنشی که تنها دلیری بوددربرابر یورش اسکندر مقاومت کرد وضربات مهلکی بر سپاه غاصب وارد آورد.همچنین چرم نوشته های یافته شده در قریه پلنگان که تاریخ مجهول اشکانی را نمایان ساخت.وآداب ورسوم رایج دراین منطقه که تحقیقات تاریخ شناسان وجامعه شناسان حاکی از این است که این آداب ورسوم ازدهها قرن پیش تاکنون دراین منطقه باقی مانده است.
به یاری خداوند در آینده درمورد تاریخ هورامان وزبان هورامی وآداب ورسوم آن بیشترصحبت خواهد شد.
مشاهیر هورامان:
هورامان درطول تاریخ منطقه ای عالم پرور بوده واشخاصی ازاین خطه برخاسته اند که تاثیر گذاری فراوانی درجامعه خودداشته اند. ازجمله اینها می توان به این اشخاص اشاره کرد:
الف - قدما :
1- پیرشالیار هورامی 2-سید عبیدالله کوسه هجیج 3 - سلطان اسحاق . این سه نفر هریک دربرهه ای اززمان تاثیر فراوانی برجامعه گذاشته اند. پیرشالیارمغی زردشتی بوده پیش از اسلام که زند اوستای اوبه نام (مایفه تووپیرشالیاری) مشهوراست. کوسه هجیج از سادات بزرگ وبرادر امام رضا بوده وحیاتش مربوط به قرن دوم هجری ومزارش زیارتگاه مردم منطقه وحتی خارج ازمنطقه می باشد. سلطان اسحاق بنیان گذارمسلک اهل حق که درقرن هشتم هجری درروستای شیخان ازتوابع نوسود برکناررود سیروان درمحلی به نام پردیور به انتشارافکارخود پرداخته وکتابی به نام سرانجام یاپردیوری به زبان هورامی نوشته که درقالب شعربوده ومضمون آن اصول وفروع دین اهل حق می باشد.مزارش درکناررود سیروان بزرگترین زیارتگاه اهل حق می باشد و زیارت بارگاهش برای اهل حق به منزله حج اکبراست.
ب-سلاطین وبگ زاده ها :
تاریخ سلاطین وبگ زاده های هورامان سراسر عزت وافتخاراست برای این منطقه زیرا ازقرنها پیش سلاطین وبگ زاده ها اوضاع سیاسی این منطقه را به گونه ای رقم زدند که دائماًدرکانون توجه دولتمداران آن زمان ایران وعثمانی قرارداشتند. از جمله این سلاطین می توان به جعفرسلطان اشاره کرد. (شایان ذکر است ازدوران صفویه منطقه هورامان سلطان نشین بوده وسلطان لقبی است که درسلسله مراتب نظام حکومتی ایران دردوره صفویه پائیتر از خان.وبالاتراز بیگ قرارداشت)
ج- علما :
1- ملا احمد نودشی (حاجی ماموسا) 2-ملا عبدالرحیم مولوی 3-ملا عبدالرحمان نودشی 4-شیخ عبدالله خرپانی 5- ملا عبدالله دشه ای 6- ملا عبدالکریم مدرس 7- ملا محمد زاهد ضیایی (حاجی ماموسا) .برخی از علمای هورامان از بزرگترین علما ودانشمندان فقه اسلامی هستند که به عنوان مثال کتب حاجی ماموسا ملا احمد نودشی دردانشگاه الاذهرمصر تدریس می شوند.
د- مشایخ :
مشایخ طریقت نقشبندی : 1- مولانا خالد شهرزوری (پایه گذارطریقت نقشبندی درکردستان)2- شیخ عثمان سراج الدین 3- شیخ عمر ضیاالدین 4- شیخ علی حسام الدین 5--شیخ عثمان سراج الدین ثانی . این نکته حائز اهمیت است که مشایخ هورامی طریقت نقشبندی رهبران این طریقت عظیم درسراسرجهان هستند که این ازافتخارات بزرگ هورامان است
مشایخ طریقت قادری:1-شمس العارفین شیخ محمدعزیزنجاری(پایه گذارطریقت قادری درهورامان) 2- شیخ محمد پاوه ای 3- شیخ عبدالقادر نجاری 4- شیخ نصرادین خالصی
ه-شعراء :
1- ملا عبدالرحیم مولوی2-ملا مصطفی بیسارانی 3- صیدی هورامی4- میرزا عبدالقادرپاوه ای و... ناگفته نماند زبان هورامی زبان شعروادب کردی تایک قرن اخیر بوده وکلیه شعرای کردبه زبان هورامی شعرسروده اندکه ازجمله می توان به خانای قبادی اشاره کرد.
http://www.sarkav.blogfa.com/قسمت دوم مقاله)
محمد یوسف سلطان 1209 - 1223ق
محمد یوسف سلطان به سال 1209 ق . به حکمرانی اورامان بزرگ منصوب گردید او با علی مردان سلطان که ذاتا انسانی سازشکار و صلح دوست بود و از رنجش نزدیکان پرهیز داشت بنای بد سلوکی گذاشت و در این بین منوچهر بیگ پسر علی مردان سلطان قریه نودشه را از پدر وضع نموده بود . منوچهربیگ که بسیار جسور بود قصد قتل محمدیوسف سلطان را کرد، پدرش مانع گردید اما واقعه مرگ آقامحمدخان و گرفتاری علی مردان سلطان به دست ماموران حسن علی خان والی موجب گردید که منوچهر بیگ در اورامان لهون بنای تاخت و تاز بگذارد . یوسف سلطان و اسکندربیگ ( سلطان ) پسرش دست به اقدام زدند و حسنعلی خان والی حکومت اورامان را به شرط دستگیری منوچهر بیگ به فتحعلی سلطان پسر محمد طاهر سلطان وعده داده . او نیز به همراه محمد یوسف سلطان و حسن بیگ و عبدالغفار بیگ و اردوی فراوان بر سر نوسود آمدند ، کاری از پیش نبرده منوچهر بیگ (سلطان ) با برادرش به مقابله و تعقیب آنان برخاستند .
مجددا فرمان اورامان لهون و استقرار نوسود به نام علی مردان خان سلطان صادر گردید . علی مردان سلطان چون از شهر ( نوسود) روانه گردید ، ناخوش بود تا به قریه نودشه رسیدپسران با برادرانش به استقبال او آمدند ؛ از شدت ضعف و بیماری او را بر چهار تخته نهادند در راه نوسود جان سپرد تاریخ فوت او ( 1223 ق .) است .
پس از مرگ علی مردان سلطان فرزندانش منوچهربیگ ( سلطان ) خانه بیگ و عمر بیگ سربه شورش برداشتند و در شب 29 رمضان 1223 ق . نقشه قتل محمد یوسف سلطان را ریخته ، از نوسود از راه دره ویان و راسته بان رفته ، در شب عید رمضان محمد یوسف سلطان که قراولها را مرخص کرده و بی خبر از توطئه بود از صدای هجوم که بیرون آمد ، در میان دشمن محاصره با هیجده ضربه خنجر به قتل رسید و خانه و اتباع او را غارت کردند (1223 ق .) در آن شب تنها اسکندربیگ پسر یوسف سلطان از معرکه گریخته و پس از سه روز خود را به سنندج رسانید .
اسکندر سلطان 1220 – 1232 ق .
از سوی امان الله خان والی ( 1214 – 1240 ق ) فرمان حکومت اورامان بزرگ به نام اسکندرسلطان فرزند محمد یوسف سلطان صادر گردید . اسکندرسلطان مجددا در فرصتی مناسب بر سر اوارامان لهون آمد و پس از فتح و قتل در هانی گرمله عزم نوسود کرده ، نوسود را خالی از سکنه یافت ، زیرا منوچهر بیگ به شهر سنندج رفته و برادرانش خانه بیگ و عمر بیگ و اهالی نوسود را به زهاب کوچ داده بودند . اسکندر سلطان بازگشته و دایی خود ابراهیم بیگ را مامور آبادانی نوسود کرد .در بهار آن سال خانه بیگ و عمر بیگ شبی بر سر ابراهیم بیگ یورش برده او را مقتول نمودند و غارت چپاول برداشته و به زهاب بازگشتند . پس از آگاهی اسکندرسلطان از این امر ، با سپاهی گران به سوی زهاب عزیمت و خانه بیگ و عمربیگ را در یک زمان به قتل رسانیده و اهالی آنها را به نوسود کوچ می دهد. پس از مدتی که در نوسود اقامت داشت شخصی را مامور آنجا نموده خود به مله کوه عودت نمود .
ملا قاضی ( نویسنده تاریخ سلاطین اورامان ) ادامه می دهد که می گویند : اسکندرسلطان دوازده سال حکومت کرد سوگند خورد به جای هیجده زخم پدرش هیجده بیگ زاده نامی را به قتل برساند و چنین کرد و هر کس را در آن ماجرا ( قتل پدرش ) دست داشت به قتل رسانید . علی هاجیار نامی را با نقشه و ترفند مامور قتل منوچهر بیگ ( سلطان ) نمود او نیز به عنوان یاغی و گریخته از اسکندر سلطان به نزد منوچهر بیگ ( سلطان ) رفته و در فرصتی او را نیز به قتل رسانید .
امان الله خان والی ( 1214 –1240 ) که این مطلب را شنید ، نگران شده از اسکندر سلطان خواستار تحویل قاتل منوچهر سلطان گردید ، اسکندر نپذیرفت ، و از والی مزبور یاغی شده سر به شورش برداشت . از مرکز حکمرانی سنندج لشکری برای سرکوبی وی به اورامان فرستادند اسکندر سلطان از کثرت اردو و اسلحه چاره ﺍی ندید به شهر زور گریخت به وساطت ( میرزا عبدالکریم ، قاتل منوچهر سلطان ، علی هاجیار را آورده و در شهر سنندج قصاص کردند .
سپس میرزا عبدالکریم ، واسطه شده اسکندر سلطان از شهر زور بازگشته وارد سنندج شد اما به محض ورود مغلوب و محبوس گردید ، چون اوضاع را چنین دید در نهایت رشادت و زبردستی با زنجیر از زندان گریخت و به طرف شهر زور رفته ، افرادش بر او جمع شدند در جنگ و گریزها تلفات فراوان بر اردوی حکومتی وارد ساخت . به ناچار والی مجددا میرزاعبدالکریم را واسطه قرار داده و با سوگند و قرآن و خلعت اسکندرسلطان را به سنندج آوردند : ( میرزاعبدالکریم معتمد پسر عموی میرزا فرج الله وزیر که هر دو اهل سیف و قلم و از نزدیکان امان اله خان و معتبرین کردستان بودند .)
امان اله خان که فرمان حکومت اورامان لهون را به نام عثمان بیگ ( سلطان ) فرزند جوان علی مردان سلطان صادر کرده بود و به وعده حکومت اورامان بزرگ ، عثمان سلطان را به قتل اسکندر سلطان تحریک نمود . اما عثمان سلطان ، اسکندر سلطان را از توطئه آگاه ساخت و او از غرور و پردلی اهمیتی قائل نشد و به ماجرا اعتنایی نکرد . چون عثمان سلطان از انجام امر خوداری نمود ؛ امان اله خان حیدر سلطان برادر عثمان را ترغیب نمود و تهدید کرد ؛ چنانچه این ماموریت را انجام ندهند اسکندر سلطان را به قتل آنها دستور خواهد داد . به ناچار زمانی که اسکندرسلطان پس از استحمام از حمام میرزافرج خارج می شد دوبرادر هر کدام گلوله ﺍی به سوی او شلیک کردند و او را به قتل رسانیدند تاریخ این واقعه 1231 ق ذکر کرده اند .
عثمان سلطان 1232 – 1239 ق .
امان الله خان والی در ایام حکمرانی خود ( 1214 – 1240 ق ) چنانچه اراده می کرد و اتحاد سران اورامان را به سوی خود تشخیص می داد ، با توجه به خصلت و شیوه عثمان سلطان که مانند پدرش علی مردان سلطان از آزار نزدیکان و جدال و خونریزی بیزار بود و انتقام های ایلی نیز که در روش اسکندر سلطان به پایان رسیده بود ، می توانست به این فصل از خصومت وکشتارها خاتمه داده و دوران امنیت رضا سلطان را در این محیط تکرار نماید . اما امان اله خان نه تنها این کار را نکرد بلکه هر لحظه به دشمنی بین آنها دامن زد ، تا جایی که در ایام حکمرانی بیست و شش ساله ی او هفت تن از برجستگان دودمان سلاطین یکی پس از دیگری دستهایشان به خون یکدیگر آلوده شد و این ضربات بر پیکره قبیله ﺍی که در جستجوی امنیت و آرامش سر از پا نمی شناخت کم نبود .
پس از مرگ اسکندر سلطان برادرش محمدبیگ به نیابت حوریزدا خانم همسر اسکندر سلطان به حل و فصل امور اورامان تخت ( رزاب ) گردیده و سپس با بیوه برادر ازدواج کرد عثمان سلطان نیز در اورامان لهون به رتق و فتق امور قبیله در این سو پرداخت و چند سالی اهالی در آرامش نسبی بودند . چون امید اتحاد دو اورامان می رفت دوباره تحریکات حکومتی آغاز گردید . خسروبیگ فرزند منوچهر بیگ ( سلطان ) برادرعثمان سلطان را به بهانه اینکه عموی تو ( عثمان سلطان ) بر سفره آماده ﺍی که حاصل رنج و خون پدر توست ؛ نشسته و حکمرانی لهون حق تو می باشد او را به قتل عمویش تحریک کردند. خسرو بیگ نیز که انسانی خام و بی تجربه بود ؛ نقشه قتل عثمان سلطان را طرح ریزی کرد خسروبیگ در میان شاخه های انبوه درخت توت کهن سالی که در مقابل خانه عثمان سلطان بود پنهان شده ؛ شبانگاهان به سوی او شلیک نموده و او را به قتل رسانید (1239ق) و گزارش آن را به امان اله والی داد . پس از چندی حکومت لهون را برای حیدر سلطان نوشتند .
ادامه مطلب ...با عرض سلام ادب خدمت دوستان وهمراهان تارنمای هورامان . مقاله ای را که پیش روی دارید از وبلاگ پاوه هورامان www.pav.persianblog.ir اخذ گردیده که نام نویسنده آن ذکر نشده است اگر چه در این مقاله که بیشتر به یک تحقیق و پایاننامه دانشگاهی شباهت دارد، نواقص واشتباهاتی به عمد ویا سهو مشهود است (از جمله در مورد پیران هورامان ، قبول دین اسلام درهورامان ، عدم درج اسامی وزندگانی مشاهیر ،علما وشعرای مشهورو... ) اما مطمئناً برای آن زحمت فراوانی کشیده شده است .ضمن تشکر از نویسنده این تحقیق ، خواندن آن را به دوستان عزیز توصیه میکنم .در ضمن بدلیل پراکندگی وتشتت فراوان این نوشته وبهم ریختگی ترتیب مطالب ، ویرایش لازم ازجانب این حقیر صورت گرفت.
(( هورامان ))
مقدمه
اهداف کلی تحقیق :
• آشنایی با زمان و چگونگی وقوع رویدادهای اورامان در طول اعصار پیشین .
• ارائه یک تصویر کلی هر چند محدود از تاریخ گذشته اورامان.
• ایجاد پیوند و هماهنگی بین نسلهای گذشته و نسل امروز در اورامان تا اندازه ﺍی با توجه به تغییرات و انقلاباتی که در چند سده اخیر روی داده است .
اهداف جزئی تحقیق:
• آشنایی با قدیمی ترین اقوام ساکن در منطقه اورامان .
• اطلاع یافتن از برخی اعتقادات مردم اورامان پیش از ورود اسلام به این منطقه و قباله های اورامان .
• آگاهی از رویدادهای اورامان هنگام ورود اسلام به این منطقه
• از نحوه حکومت سلاطین اورامان و وقایع دوران آنها آگاه شدن
• کسب آگاهیهایی از زبان خاص پیران اورامان و معرفی چند تن از آنها
• شناخت چند شاعر اورامی
تعاریف نظری و عملی :
تعریف نظری اورامان : عمادالدین دولتشاهی در کتاب کوههای ناشناخته اوستا چنین آورده است طایفه اورامی ها که اهورائی نامیده می شدند رفته رفته نام اهورائی به اورامی مبدل گردیده است .
تعریف عملی اورامان : ماموستا حاج ملا زاهد ضییایی ، مدرس ، مجتهد پاوه ﺍی الاصل در تاریخ 4/6/1360 می فرماید : چیزی که به نظر لازم است لفظ ‹‹ هورامان ›› نوشتن آن کلمه به اورامان اشتباه است زیرا اصلا این واژه به زبان محلی خود هورامان یعنی بلند شده برآمده است . چون اطراف این منطقه از هر طرف چه ژاوه رود و چه جوانرود و چه شهر زور و چه مریوان همه از لحاض اقلیمی پست تر می باشند .( البته باید متذکر شد از آنجا که در تمامی منابعی که به دست نگارنده رسیده لفظ هورامان را به صورت اورامان نوشته بودند نگارنده نیزاین واژه را در کل تحقیق به همین صورت یعنی اورامان به کار برده است .)
ادبیات تحقیق :
- در کتاب نورالانوار نوشته شیخ عبدالصمدی از نام شاعران و به ویژه نامداران دینی اورامان همراه با اشعار و سخنان و تحولات دوران زندگیشان یاد شده است . تاریخ این شاعران و نامداران دینی به چهارصد سال پیش بر می گردد .
- دفاتر دستنویس اهل حق که شامل ‹‹ دفتر بزرگ ›› ، ‹‹ دفتر یارسان ›› و ‹‹ دفتر سرانجام ›› در این دفاتر چنین آمده است که سلطان اسحاق در سال 578هجری در روستای دودان ( یکی از روستاهای اورامان لهونی شمالی ) دیده به جهان گشوده و در این محل ارشاد و تبلیغ خویش را آغاز کرده است .
- در فرهنگ انجمن آریایی ، انتشارات تهران در سال 1288 هجری واژه های ( ئاورامن = آورامن ) ،( ئاورامین =آرامین ) آمده است .
- در تاریخ شرفنامه نوشته امیرشرف خان بدلیی چنین آورده است که در زمان مامون بیگ اردلان – همزمان با حکمرانی امیر سعید جیاشا در اورامان ( 597 –699 ) که متصرفاتش را بین فرزندان خود تقسیم می کرد بخشهای زلم ، نوسود ، شمیران ،هاوار و گل عنبر اورامان نصیب بیگه بیگ می شود .
- ئدموس در کتاب کورد ، ترک و عرب ، از جاف و اوارمیها سخن به میان آورده و نام روستاها و مناطق مختلف اورامان را بیان می کند .
- در میژوی ئه دبی کوردیی ( تاریخ ادبیات کردی ) نوشته ماموستا علاالدین سجادی آمده است که کورد و گوران ( مقصود اورامیها ) هر دو در اصل و ریشه یکی بوده اند . معنای لغوی کرد ، کوچ کننده و معنای گوران ، مقیم وساکن روستا از آن یاد شده است .
نوع روش تحقیق :
اصولا بررسی رویدادهای گذشته به علت عدم امکان ارتباط مستقیم با آن وقایع وجود ندارد از روش کتابخانه ﺍی یا اسنادی استفاده می شود لذا نگارنده نیز در این تحقیق از روش فوق الذکر استفاده نموده است .
محدودیتهای تحقیق:
1- نبود منابع نوشتاری لازم و کافی برای تهیه یک تحقیق کتابخانه ﺍی جامع .
2 – عدم اطمینان به گفته و سخنهای ریش سفیدان در مورد زمان وقوع رویدادها که اغلب از تاریخ دقیق وقوع آنها به دلیل کهولت سن و ضعف حافظه بی اطلاعند .
3 – کم کاری در زمینه ثبت وقایع و رویدادها ( شامل ، زمان ، مکان و محتوای رویدادها ) از سوی افراد آگاه .
فصل اول : جغرافیای اورامان
اورامان در کردستان ایران :
1- اورامان لهون : شمالی به مرکزیت نوسود جنوبی به مرکزیت پاوه
2- اورمان تخت
3- اورامان دزلی و شامیان
4- اورامان رزاب و گمره
5- اورامان ژاوه رود و گا وه رود
بخش بزرگی از اورامان لهون اکنون در استان کرمانشاه و بخش دیگر آن در کشور عراق قرار دارد. اما چهار اورامان دیگر در استان کردستان واقع شده اند .
روستاهای تابع پنچ اورامان به ترتیب عبارتند از :
1- اورامان لهون شمالی به مرکزیت نوسود : روستاهای تابعه آن بین دو کشور عراق و ایران قرارگرفته اند . روستاهای واقع در کشور عراق : ده ره مه ر ، هانه ی دن ، سه رگه ت ، گولپ ، باخه کون ، گه چینه ، نارنجله ، بنجه و ده ریی ، ده ره قه یسه ر ، خارگیلان ، خه ریانی ، دگاشیخان ، به لخه ، دیکه ، هانه نه وتی ، سوسه کان ، تاویره ، هاوار ، هه وا ره کون ، ده ره تفی ، گرییانه ، ته ویله و حلبجه ، روستاهای واقع در ایران : هانه گه رمله ، که یمنه ، بیدرواس ، دزاوه ر ، نودشه ، هه جیج ، وه زلی ، نه روی ، شوشمی سه رینه ، شوشمی وارینه ، شیخان ، نه یسانه ، قه لاگا ، خه ندانکه ر ، شینه ، دواو ، به له بزان ، ده رموور ، ته لووکی ، دودان
2-1 اورامان لهون جنوبی به مرکزیت پاوه : روستاهای تابعه آن : خانه گا ، نوریاو ، نجار ، بنده ره ، گرال ، دشه ، دووریسان ، سه رکران ، نه وسمه ، شمشیر ، سه ریاس ، داریان ، شه ره کان ، ته شار ،
2- اورامان تخت به مرکزیت روستای اورامان ( به اصطلاح محلی شاری هه ورامان ): روستاهای تابعه اورامان تخت : بلبه ر ، ژیوار ، که لجی ، ناوه ، نوین ، ده ل ، ده له مه رز، زوم ، ئه سپه ریز ، ده شته قه لبی ، زه وه ن ، جولاندی ، بل به ر ، هه باساوا ، ده ره کی ، ده مه یه و ، تولده ره ، سه رنژمار و ( بانی بنوک واقع در عراق )
3- اورامان دزلی و شایان به مرکزیت دزلی : روستاهای تابعه اورامان دزلی و شایان : باراماوا ، زه لکه ، زه که ریان ، قه لاجی ، قه لاگا، تفیله ، تازاوا، ئه حمه ئاوا ، ده ری شاران ، نژمار، وه ره نا خی ، مرگه ، گورگه یی ، تیژ تیژ ، تاله وه ران ، خوشاو ، که لاتی ، یسیاوه ، گزه رده ره ، سووره بانه ، سیوه ر ، دادانه ، وشکینه ، و ( ئیلانی ، هانه وقولی ، زه لم واقع در عراق )
4- اورامان رزاب و گمره به مرکزیت رزاب و خان : روستاهای تابعه اورامان رزاب و گمره : که راوا ، دیوزناو ، هالمان ، ( آلمان ، آلمانه )
5 - اورامان ژاوه رود و گاوه رود مرکزیت آن مشخص نشده است . روستاهای تابعه اورامان ژاوه رود و گاوه رود : مازیین ، بوریده ر ، چه شمیدر ، بیساران ، هه رسین ، ئاریان ، ژنین ، پایه گلان ، گه واز ، ئاویهه نگ ، نییه ر ، میراو ، ته نگیبه ر ، سه ر ریز ، پالنگان ، ژریژه ، هانه و حسن به گی ، دیکانان ، که کلیاوا ، سه رومال ، لویش ، گه لین ، وسی ، تاودولاو ، هه شه میر
ادامه دارد...
ادامه مطلب ...