قسمت دوم مقاله)
محمد یوسف سلطان 1209 - 1223ق
محمد یوسف سلطان به سال 1209 ق . به حکمرانی اورامان بزرگ منصوب گردید او با علی مردان سلطان که ذاتا انسانی سازشکار و صلح دوست بود و از رنجش نزدیکان پرهیز داشت بنای بد سلوکی گذاشت و در این بین منوچهر بیگ پسر علی مردان سلطان قریه نودشه را از پدر وضع نموده بود . منوچهربیگ که بسیار جسور بود قصد قتل محمدیوسف سلطان را کرد، پدرش مانع گردید اما واقعه مرگ آقامحمدخان و گرفتاری علی مردان سلطان به دست ماموران حسن علی خان والی موجب گردید که منوچهر بیگ در اورامان لهون بنای تاخت و تاز بگذارد . یوسف سلطان و اسکندربیگ ( سلطان ) پسرش دست به اقدام زدند و حسنعلی خان والی حکومت اورامان را به شرط دستگیری منوچهر بیگ به فتحعلی سلطان پسر محمد طاهر سلطان وعده داده . او نیز به همراه محمد یوسف سلطان و حسن بیگ و عبدالغفار بیگ و اردوی فراوان بر سر نوسود آمدند ، کاری از پیش نبرده منوچهر بیگ (سلطان ) با برادرش به مقابله و تعقیب آنان برخاستند .
مجددا فرمان اورامان لهون و استقرار نوسود به نام علی مردان خان سلطان صادر گردید . علی مردان سلطان چون از شهر ( نوسود) روانه گردید ، ناخوش بود تا به قریه نودشه رسیدپسران با برادرانش به استقبال او آمدند ؛ از شدت ضعف و بیماری او را بر چهار تخته نهادند در راه نوسود جان سپرد تاریخ فوت او ( 1223 ق .) است .
پس از مرگ علی مردان سلطان فرزندانش منوچهربیگ ( سلطان ) خانه بیگ و عمر بیگ سربه شورش برداشتند و در شب 29 رمضان 1223 ق . نقشه قتل محمد یوسف سلطان را ریخته ، از نوسود از راه دره ویان و راسته بان رفته ، در شب عید رمضان محمد یوسف سلطان که قراولها را مرخص کرده و بی خبر از توطئه بود از صدای هجوم که بیرون آمد ، در میان دشمن محاصره با هیجده ضربه خنجر به قتل رسید و خانه و اتباع او را غارت کردند (1223 ق .) در آن شب تنها اسکندربیگ پسر یوسف سلطان از معرکه گریخته و پس از سه روز خود را به سنندج رسانید .
اسکندر سلطان 1220 – 1232 ق .
از سوی امان الله خان والی ( 1214 – 1240 ق ) فرمان حکومت اورامان بزرگ به نام اسکندرسلطان فرزند محمد یوسف سلطان صادر گردید . اسکندرسلطان مجددا در فرصتی مناسب بر سر اوارامان لهون آمد و پس از فتح و قتل در هانی گرمله عزم نوسود کرده ، نوسود را خالی از سکنه یافت ، زیرا منوچهر بیگ به شهر سنندج رفته و برادرانش خانه بیگ و عمر بیگ و اهالی نوسود را به زهاب کوچ داده بودند . اسکندر سلطان بازگشته و دایی خود ابراهیم بیگ را مامور آبادانی نوسود کرد .در بهار آن سال خانه بیگ و عمر بیگ شبی بر سر ابراهیم بیگ یورش برده او را مقتول نمودند و غارت چپاول برداشته و به زهاب بازگشتند . پس از آگاهی اسکندرسلطان از این امر ، با سپاهی گران به سوی زهاب عزیمت و خانه بیگ و عمربیگ را در یک زمان به قتل رسانیده و اهالی آنها را به نوسود کوچ می دهد. پس از مدتی که در نوسود اقامت داشت شخصی را مامور آنجا نموده خود به مله کوه عودت نمود .
ملا قاضی ( نویسنده تاریخ سلاطین اورامان ) ادامه می دهد که می گویند : اسکندرسلطان دوازده سال حکومت کرد سوگند خورد به جای هیجده زخم پدرش هیجده بیگ زاده نامی را به قتل برساند و چنین کرد و هر کس را در آن ماجرا ( قتل پدرش ) دست داشت به قتل رسانید . علی هاجیار نامی را با نقشه و ترفند مامور قتل منوچهر بیگ ( سلطان ) نمود او نیز به عنوان یاغی و گریخته از اسکندر سلطان به نزد منوچهر بیگ ( سلطان ) رفته و در فرصتی او را نیز به قتل رسانید .
امان الله خان والی ( 1214 –1240 ) که این مطلب را شنید ، نگران شده از اسکندر سلطان خواستار تحویل قاتل منوچهر سلطان گردید ، اسکندر نپذیرفت ، و از والی مزبور یاغی شده سر به شورش برداشت . از مرکز حکمرانی سنندج لشکری برای سرکوبی وی به اورامان فرستادند اسکندر سلطان از کثرت اردو و اسلحه چاره ﺍی ندید به شهر زور گریخت به وساطت ( میرزا عبدالکریم ، قاتل منوچهر سلطان ، علی هاجیار را آورده و در شهر سنندج قصاص کردند .
سپس میرزا عبدالکریم ، واسطه شده اسکندر سلطان از شهر زور بازگشته وارد سنندج شد اما به محض ورود مغلوب و محبوس گردید ، چون اوضاع را چنین دید در نهایت رشادت و زبردستی با زنجیر از زندان گریخت و به طرف شهر زور رفته ، افرادش بر او جمع شدند در جنگ و گریزها تلفات فراوان بر اردوی حکومتی وارد ساخت . به ناچار والی مجددا میرزاعبدالکریم را واسطه قرار داده و با سوگند و قرآن و خلعت اسکندرسلطان را به سنندج آوردند : ( میرزاعبدالکریم معتمد پسر عموی میرزا فرج الله وزیر که هر دو اهل سیف و قلم و از نزدیکان امان اله خان و معتبرین کردستان بودند .)
امان اله خان که فرمان حکومت اورامان لهون را به نام عثمان بیگ ( سلطان ) فرزند جوان علی مردان سلطان صادر کرده بود و به وعده حکومت اورامان بزرگ ، عثمان سلطان را به قتل اسکندر سلطان تحریک نمود . اما عثمان سلطان ، اسکندر سلطان را از توطئه آگاه ساخت و او از غرور و پردلی اهمیتی قائل نشد و به ماجرا اعتنایی نکرد . چون عثمان سلطان از انجام امر خوداری نمود ؛ امان اله خان حیدر سلطان برادر عثمان را ترغیب نمود و تهدید کرد ؛ چنانچه این ماموریت را انجام ندهند اسکندر سلطان را به قتل آنها دستور خواهد داد . به ناچار زمانی که اسکندرسلطان پس از استحمام از حمام میرزافرج خارج می شد دوبرادر هر کدام گلوله ﺍی به سوی او شلیک کردند و او را به قتل رسانیدند تاریخ این واقعه 1231 ق ذکر کرده اند .
عثمان سلطان 1232 – 1239 ق .
امان الله خان والی در ایام حکمرانی خود ( 1214 – 1240 ق ) چنانچه اراده می کرد و اتحاد سران اورامان را به سوی خود تشخیص می داد ، با توجه به خصلت و شیوه عثمان سلطان که مانند پدرش علی مردان سلطان از آزار نزدیکان و جدال و خونریزی بیزار بود و انتقام های ایلی نیز که در روش اسکندر سلطان به پایان رسیده بود ، می توانست به این فصل از خصومت وکشتارها خاتمه داده و دوران امنیت رضا سلطان را در این محیط تکرار نماید . اما امان اله خان نه تنها این کار را نکرد بلکه هر لحظه به دشمنی بین آنها دامن زد ، تا جایی که در ایام حکمرانی بیست و شش ساله ی او هفت تن از برجستگان دودمان سلاطین یکی پس از دیگری دستهایشان به خون یکدیگر آلوده شد و این ضربات بر پیکره قبیله ﺍی که در جستجوی امنیت و آرامش سر از پا نمی شناخت کم نبود .
پس از مرگ اسکندر سلطان برادرش محمدبیگ به نیابت حوریزدا خانم همسر اسکندر سلطان به حل و فصل امور اورامان تخت ( رزاب ) گردیده و سپس با بیوه برادر ازدواج کرد عثمان سلطان نیز در اورامان لهون به رتق و فتق امور قبیله در این سو پرداخت و چند سالی اهالی در آرامش نسبی بودند . چون امید اتحاد دو اورامان می رفت دوباره تحریکات حکومتی آغاز گردید . خسروبیگ فرزند منوچهر بیگ ( سلطان ) برادرعثمان سلطان را به بهانه اینکه عموی تو ( عثمان سلطان ) بر سفره آماده ﺍی که حاصل رنج و خون پدر توست ؛ نشسته و حکمرانی لهون حق تو می باشد او را به قتل عمویش تحریک کردند. خسرو بیگ نیز که انسانی خام و بی تجربه بود ؛ نقشه قتل عثمان سلطان را طرح ریزی کرد خسروبیگ در میان شاخه های انبوه درخت توت کهن سالی که در مقابل خانه عثمان سلطان بود پنهان شده ؛ شبانگاهان به سوی او شلیک نموده و او را به قتل رسانید (1239ق) و گزارش آن را به امان اله والی داد . پس از چندی حکومت لهون را برای حیدر سلطان نوشتند .
ادامه مطلب ...با عرض سلام ادب خدمت دوستان وهمراهان تارنمای هورامان . مقاله ای را که پیش روی دارید از وبلاگ پاوه هورامان www.pav.persianblog.ir اخذ گردیده که نام نویسنده آن ذکر نشده است اگر چه در این مقاله که بیشتر به یک تحقیق و پایاننامه دانشگاهی شباهت دارد، نواقص واشتباهاتی به عمد ویا سهو مشهود است (از جمله در مورد پیران هورامان ، قبول دین اسلام درهورامان ، عدم درج اسامی وزندگانی مشاهیر ،علما وشعرای مشهورو... ) اما مطمئناً برای آن زحمت فراوانی کشیده شده است .ضمن تشکر از نویسنده این تحقیق ، خواندن آن را به دوستان عزیز توصیه میکنم .در ضمن بدلیل پراکندگی وتشتت فراوان این نوشته وبهم ریختگی ترتیب مطالب ، ویرایش لازم ازجانب این حقیر صورت گرفت.
(( هورامان ))
مقدمه
اهداف کلی تحقیق :
• آشنایی با زمان و چگونگی وقوع رویدادهای اورامان در طول اعصار پیشین .
• ارائه یک تصویر کلی هر چند محدود از تاریخ گذشته اورامان.
• ایجاد پیوند و هماهنگی بین نسلهای گذشته و نسل امروز در اورامان تا اندازه ﺍی با توجه به تغییرات و انقلاباتی که در چند سده اخیر روی داده است .
اهداف جزئی تحقیق:
• آشنایی با قدیمی ترین اقوام ساکن در منطقه اورامان .
• اطلاع یافتن از برخی اعتقادات مردم اورامان پیش از ورود اسلام به این منطقه و قباله های اورامان .
• آگاهی از رویدادهای اورامان هنگام ورود اسلام به این منطقه
• از نحوه حکومت سلاطین اورامان و وقایع دوران آنها آگاه شدن
• کسب آگاهیهایی از زبان خاص پیران اورامان و معرفی چند تن از آنها
• شناخت چند شاعر اورامی
تعاریف نظری و عملی :
تعریف نظری اورامان : عمادالدین دولتشاهی در کتاب کوههای ناشناخته اوستا چنین آورده است طایفه اورامی ها که اهورائی نامیده می شدند رفته رفته نام اهورائی به اورامی مبدل گردیده است .
تعریف عملی اورامان : ماموستا حاج ملا زاهد ضییایی ، مدرس ، مجتهد پاوه ﺍی الاصل در تاریخ 4/6/1360 می فرماید : چیزی که به نظر لازم است لفظ ‹‹ هورامان ›› نوشتن آن کلمه به اورامان اشتباه است زیرا اصلا این واژه به زبان محلی خود هورامان یعنی بلند شده برآمده است . چون اطراف این منطقه از هر طرف چه ژاوه رود و چه جوانرود و چه شهر زور و چه مریوان همه از لحاض اقلیمی پست تر می باشند .( البته باید متذکر شد از آنجا که در تمامی منابعی که به دست نگارنده رسیده لفظ هورامان را به صورت اورامان نوشته بودند نگارنده نیزاین واژه را در کل تحقیق به همین صورت یعنی اورامان به کار برده است .)
ادبیات تحقیق :
- در کتاب نورالانوار نوشته شیخ عبدالصمدی از نام شاعران و به ویژه نامداران دینی اورامان همراه با اشعار و سخنان و تحولات دوران زندگیشان یاد شده است . تاریخ این شاعران و نامداران دینی به چهارصد سال پیش بر می گردد .
- دفاتر دستنویس اهل حق که شامل ‹‹ دفتر بزرگ ›› ، ‹‹ دفتر یارسان ›› و ‹‹ دفتر سرانجام ›› در این دفاتر چنین آمده است که سلطان اسحاق در سال 578هجری در روستای دودان ( یکی از روستاهای اورامان لهونی شمالی ) دیده به جهان گشوده و در این محل ارشاد و تبلیغ خویش را آغاز کرده است .
- در فرهنگ انجمن آریایی ، انتشارات تهران در سال 1288 هجری واژه های ( ئاورامن = آورامن ) ،( ئاورامین =آرامین ) آمده است .
- در تاریخ شرفنامه نوشته امیرشرف خان بدلیی چنین آورده است که در زمان مامون بیگ اردلان – همزمان با حکمرانی امیر سعید جیاشا در اورامان ( 597 –699 ) که متصرفاتش را بین فرزندان خود تقسیم می کرد بخشهای زلم ، نوسود ، شمیران ،هاوار و گل عنبر اورامان نصیب بیگه بیگ می شود .
- ئدموس در کتاب کورد ، ترک و عرب ، از جاف و اوارمیها سخن به میان آورده و نام روستاها و مناطق مختلف اورامان را بیان می کند .
- در میژوی ئه دبی کوردیی ( تاریخ ادبیات کردی ) نوشته ماموستا علاالدین سجادی آمده است که کورد و گوران ( مقصود اورامیها ) هر دو در اصل و ریشه یکی بوده اند . معنای لغوی کرد ، کوچ کننده و معنای گوران ، مقیم وساکن روستا از آن یاد شده است .
نوع روش تحقیق :
اصولا بررسی رویدادهای گذشته به علت عدم امکان ارتباط مستقیم با آن وقایع وجود ندارد از روش کتابخانه ﺍی یا اسنادی استفاده می شود لذا نگارنده نیز در این تحقیق از روش فوق الذکر استفاده نموده است .
محدودیتهای تحقیق:
1- نبود منابع نوشتاری لازم و کافی برای تهیه یک تحقیق کتابخانه ﺍی جامع .
2 – عدم اطمینان به گفته و سخنهای ریش سفیدان در مورد زمان وقوع رویدادها که اغلب از تاریخ دقیق وقوع آنها به دلیل کهولت سن و ضعف حافظه بی اطلاعند .
3 – کم کاری در زمینه ثبت وقایع و رویدادها ( شامل ، زمان ، مکان و محتوای رویدادها ) از سوی افراد آگاه .
فصل اول : جغرافیای اورامان
اورامان در کردستان ایران :
1- اورامان لهون : شمالی به مرکزیت نوسود جنوبی به مرکزیت پاوه
2- اورمان تخت
3- اورامان دزلی و شامیان
4- اورامان رزاب و گمره
5- اورامان ژاوه رود و گا وه رود
بخش بزرگی از اورامان لهون اکنون در استان کرمانشاه و بخش دیگر آن در کشور عراق قرار دارد. اما چهار اورامان دیگر در استان کردستان واقع شده اند .
روستاهای تابع پنچ اورامان به ترتیب عبارتند از :
1- اورامان لهون شمالی به مرکزیت نوسود : روستاهای تابعه آن بین دو کشور عراق و ایران قرارگرفته اند . روستاهای واقع در کشور عراق : ده ره مه ر ، هانه ی دن ، سه رگه ت ، گولپ ، باخه کون ، گه چینه ، نارنجله ، بنجه و ده ریی ، ده ره قه یسه ر ، خارگیلان ، خه ریانی ، دگاشیخان ، به لخه ، دیکه ، هانه نه وتی ، سوسه کان ، تاویره ، هاوار ، هه وا ره کون ، ده ره تفی ، گرییانه ، ته ویله و حلبجه ، روستاهای واقع در ایران : هانه گه رمله ، که یمنه ، بیدرواس ، دزاوه ر ، نودشه ، هه جیج ، وه زلی ، نه روی ، شوشمی سه رینه ، شوشمی وارینه ، شیخان ، نه یسانه ، قه لاگا ، خه ندانکه ر ، شینه ، دواو ، به له بزان ، ده رموور ، ته لووکی ، دودان
2-1 اورامان لهون جنوبی به مرکزیت پاوه : روستاهای تابعه آن : خانه گا ، نوریاو ، نجار ، بنده ره ، گرال ، دشه ، دووریسان ، سه رکران ، نه وسمه ، شمشیر ، سه ریاس ، داریان ، شه ره کان ، ته شار ،
2- اورامان تخت به مرکزیت روستای اورامان ( به اصطلاح محلی شاری هه ورامان ): روستاهای تابعه اورامان تخت : بلبه ر ، ژیوار ، که لجی ، ناوه ، نوین ، ده ل ، ده له مه رز، زوم ، ئه سپه ریز ، ده شته قه لبی ، زه وه ن ، جولاندی ، بل به ر ، هه باساوا ، ده ره کی ، ده مه یه و ، تولده ره ، سه رنژمار و ( بانی بنوک واقع در عراق )
3- اورامان دزلی و شایان به مرکزیت دزلی : روستاهای تابعه اورامان دزلی و شایان : باراماوا ، زه لکه ، زه که ریان ، قه لاجی ، قه لاگا، تفیله ، تازاوا، ئه حمه ئاوا ، ده ری شاران ، نژمار، وه ره نا خی ، مرگه ، گورگه یی ، تیژ تیژ ، تاله وه ران ، خوشاو ، که لاتی ، یسیاوه ، گزه رده ره ، سووره بانه ، سیوه ر ، دادانه ، وشکینه ، و ( ئیلانی ، هانه وقولی ، زه لم واقع در عراق )
4- اورامان رزاب و گمره به مرکزیت رزاب و خان : روستاهای تابعه اورامان رزاب و گمره : که راوا ، دیوزناو ، هالمان ، ( آلمان ، آلمانه )
5 - اورامان ژاوه رود و گاوه رود مرکزیت آن مشخص نشده است . روستاهای تابعه اورامان ژاوه رود و گاوه رود : مازیین ، بوریده ر ، چه شمیدر ، بیساران ، هه رسین ، ئاریان ، ژنین ، پایه گلان ، گه واز ، ئاویهه نگ ، نییه ر ، میراو ، ته نگیبه ر ، سه ر ریز ، پالنگان ، ژریژه ، هانه و حسن به گی ، دیکانان ، که کلیاوا ، سه رومال ، لویش ، گه لین ، وسی ، تاودولاو ، هه شه میر
ادامه دارد...
ادامه مطلب ...